دردِ دوری
📝داشتم کلیپی نگاه می کردم که صحنه ای از آن اشک هایم را ناخواسته جاری کرد.
نشیدی بود با عنوان "مادر" که من را به یاد مادرم انداخت.
چهره اش را به یاد آوردم، آنجا که فهمید هجرت کرده ام و غم و ماتم و گریه بر لحظه هایش آور گشت.
بغض گلویم را می فشرد و اشک بر گونه هایم سرازیر بود . . سعی می کردم صدا و صورتم را از دیگران مخفی کنم و آنگاه برای لحظه ای چند پای نگاه های مادرم نشستم.
مادرم، می دانم که چه بسیار برای من سختی کشیدی و غصه ها خوردی..
🎈 زبان و قلم از وصفِ آن همه زحمت های تو عاجزند. می دانم آنگونه که باید به تو خدمت نکردم.
اما مادر جان، به خدا سوگند در جهاد آموختم که بعد از نصرتِ دین خداوند هیچ کاری بزرگتر از خدمت به تو نمی توان پیدا کرد.
آرزوی من است که کنارت باشم و به تو دوباره خدمتی نمایم.
اما مگر نمی بینی مادر؟ ذلتی که امت بدان گرفتار است؟ امتم را که می بینم، درونم آتش می گیرد و از خود می پرسم:
✍️ مگر نه این است که همه ی آن هایی که دوشادوش من جنگیده اند، مادرانی دارند که مهر و محبت مادری در آنان نیز به ودیعه مانده است. اگر همه باید کنار مادرانشان باشند پس چه کسی برای بازگشت این عزت، باید قیام می کرد؟
مادرم مگر نمی بینی که مادرانمان در جای جای سرزمین هایمان چگونه مورد اهانت و هتک حرمت و قتل عام و آواره گی و اسارت قرار می گیرند؟ در حالیکه ما امتی یکدست و یکپارچه هستیم. مادران این امت، مادران ما هستند . . ما در قبال یکایک آنان نیز مسئول هستیم.
مگر غیر از این است که باید جهاد کنیم تا آرامش و عزت و احترام مادرانمان را زیر سایه شرع و خلافتی راستین بر منهاج رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم برایشان بازگردانیم؟
🍃 مادرم تو راضی هستی؟ تا روافضی تشنه به خون اهل سنت که حتی حریم مادرانمان از زنان رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم را نیز حرمت نگه نداشتند، بر دور و نزدیک سرزمین هایمان دست زور و قتل و کشتار دراز کنند؟
چه کسی دوست دارد که از گلدسته های مساجد اهل سنت، فریاد شرکین و نفرت انگیز روافض به گوش برسد؟
مادرم، قرآن چنین ما را خبر داده «النَّبِيُّ أَوْلَىٰ بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنفُسِهِمْ ۖ وَأَزْوَاجُهُ أُمَّهَاتُهُمْ ۗ» ما مادرانی چون خدیجه و عایشه رضی الله عنهما و دیگر زنان پاکدامن پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم و فاطمه و اسماء و خنساء داریم که خود اسوه های نصرت دین بوده اند.
آه مادر، هنگامی که این سخن را با خود مرور می کنم، آتشی از غیرت وجودم را دربر می گیرد که اشک هایم را با خود خشک می کند.
💌 بگذار که این دوریِ میان من و تو، در راه حقی که برای دینمان باید ادا کنم، سنگینی ترازوی حسناتت در قیامت باقی بماند.
مادرم، من و این امت را با دعاهایت یاری بفرما . . بدان که سختی های این راه، روشنایی تاریکی قبر و قیامت است .. مادرم!! بهشت چشم به راهِ من و توست، آنجا دوباره گرد هم جمع خواهیم شد.
📚 ارسالی کاربران
مجاهدی در سرزمين ايران
صلاح الدين الايوبي
https://t.me/bbaloch