با من حرف بزن .


Channel's geo and language: not specified, not specified
Category: not specified


شاید من در گوشه ای از جهان...
https://telegram.me/BiChatBot?start=sc-1009065-UwljJ8S

Related channels

Channel's geo and language
not specified, not specified
Category
not specified
Statistics
Posts filter


تا به حال کسی را انقدر دوست داشته اید که برایش از خودش بگذرید؟ :)


امروز یکی از دوستام بهم گفت ، دیدی پدر مادری که بچه دار نمیشن، چطوری به یه بچه نگاه میکنن ، نمیگن خدا بچه رو از پدر مادرش بگیره ، نمیگن چرا این بچه وجود داره ، با خودشون میگن چقدر خوب میشد اگه مام یه بچه داشتیم ، چقدر خوب میشد اگه ماهم میتونستیم بچمونو حس کنیم ، بغل کنیم، به ارزومون برسیم ...
دقیقا مثل حسی که من دارم وقتی دوتا عاشق و کنار هم میبینم ، ذوق میکنم از دیدنشون چون خیلی بودنشون کنار هم زیباست ، اما یه حسرتی تو وجودم حس میکنم ، اینکه چرا برای من نشد، چرا من نمیتونم حسی که ارزوشو دارم و تجربه کنم، چرا من نمیتونم کنار آدمی که دوسش دارم زیبا باشم ...:)
Zh


درختی ریشه اش خشکید از داغ تبر اما
سزاوار دلِ عاشق،به دست آوردن مرگ نیست...
Zh


ماشه را که کشید، چیزی درونش تکان خورد ...
نکند به خودش شلیک کرده باشد ؟ :)
Zh


چه سخت است بنویسی "نشد" ، "نخواست" ، "رفت" ...
Zh


Forward from: «محمدوفا»
لطفاً پیغام مرا به او برسانید

به او بگویید:
اگر روزی عاشق شد
نگذارد معشوقش بفهمد که دوستش دارد



#محمدوفا


Forward from: «محمدوفا»
رفقا از چنل من
یک پستی که دوست‌دارید رو فور کنید
منم از چنلتون فور می‌کنم
💚✌️


Forward from: یادآوری
دنیای کثافتی شده🚶‍♀️


Forward from: غریبِ آشنا
از عدد 106 خسته شدم.

این پیام رو فروارد کنید چنلتون و من تکس مورد علاقه‌م از شما رو فروارد میکنم.🌋


من و تو میتونستیم امروز با هم رل بزنیم
۲/۲/۲
ولی خب تو اسکلی


Forward from: |سعیدصالحی"هِرِنگ"|
گاهی وقتا از قصد وا میدم و به اندازه معلم پرورشی کصشعر می‌شم!
درحالیکه زندگی رو شبیه به معلم ریاضی سخت گرفتم.


Forward from: یادآوری
چی میشه
یهو
یه آدم
میاد
میشینه
وسط
قلبت
و
میشه
تموم
دل خوشیت
هان!


[رفت آنکه پیشِ پایش دریا ستاره کردی]
@mane_inja


نمیدانم در من چه احوالی پیش امد ، از نوشته هایم، قلمِ دستانم اثری نیست ...
شاید اگر می توانستم بار ها و بار ها دوست داشتنش را از سر می گرفتم تا دوباره دنیای خیالیِ قلم را به آغوش بکشم ،
بار ها کلمات را نگاه کردم و بار ها و بار ها نوشتم و پاک کردم و حسی در من ارضا نشد ،
اشک هایم ریخت و من هیچ اثری از قدرتِ کلمات در وجودم پیدا نکردم ...
سکوت را در شبِ تاریک جست و جو کردم و چیزی در اعماقش نیافتم ،
کلماتت عجیب مرا فلج کرد و شاید من در هر کدام از آنها عضوی از جسم و روحم را دفن کردم که نتوانستم آنها را کنار هم به بازی بگیرم ...
نبض را عشق خواندم و عشق را شعر و شعر را سکوت و سکوت را شب و در آخر همه چیز به شب ختم شد ،
دلتنگی به شب ختم شد ، سکوت به شب ختم شد ، قلم و دفتر و شعر به شب ختم شد ، اشک و عشق به شب ختم شد .
حسِ بی جانِ درونِ تاریکم می گوید چیزی در روح من از کار افتاده ، شاید هم قلم از دستانم افتاده که قادر به بافتن جملاتِ و متنی پر جان نبودم ، شاید هم عشقی نافرجام نوشته هایم را بلعیده ، اما می ترسم از اینکه توانِ نگهداشتن قلم را نداشته باشم و دنیایم از چیزی که هست تاریک تر شود...
شاید برای همین با چنین متنی بغض ترکاندم و اشک ریختم و قلم را با جان و دل چنگ زدم .


Forward from: «محمدوفا»
چالش داریم چه چالشی

این پست رو فوروارد کن و
با این کلماتی که میگم
سعی کن یه متن کوتاه بنویسی
تو چنلت پست کن
متنایی که منو قلقلک بده و خوشم بیاد رو حتما میذارم چنلم

با این کلمات:

سکوت
شعر
عشق
شب
نبض


من در جنگی به خود باخته بودم
با عشقِ تو سوخته و ساخته بودم ...
✍:z.h


Video is unavailable for watching
Show in Telegram


شاید داری پریود میشی ثقفی 🚶‍♀️


Forward from: یادآوری
کمردرد چه کوفتیه نمی‌فهمم💔


از اینکه خوابم نمیبره و فکرم درگیره متنفررررررممم

20 last posts shown.

45

subscribers
Channel statistics