.
جلایرنامه
جلایر نامه، سرودهٔ میرزا ابوالقاسم قائم مقام فراهانی از جمله آثار ارزشمند ادبیات دورهٔ قاجار است که در قالب مثنوی و به زبانی سهل و ساده سروده شده است.قائم مقام در این اثر با به کارگیری زبانی ساده و گاه محلی و عامیانه توانسته است تا حد زیادی به فرهنگ وزبان تودهٔ مردم نزدیک شود و از شیوهٔ معیشتِ اکثریتِ کشاورز آن روزگار تصویری به دست دهد.این اثر از نظر اشتمال بر پارهای واژگان دهقانی که به تدریج در حال فراموش شدناند اثریاست در خور توجه؛ همچنان که از نظر نوآوری های ادبی و مثلا قافیه کردن غازی/ راضی و عاصی/ هراسی نیز. ازاین نظر نیز او همچنان که در نثر ، پیشگام و پیشاهنگ تحولخواهی است. آثار ادبی قائممقام به رغم تصحیحات و پژوهشهایی که تا کنون در آنها صورت گرفته، همچنان نیازمند تصحیح و پژوهش دقیق تر است و پارهای اغلاطِ راه یافته در نظم و نثر پاکیزهٔ او به نوشتههای وی لطمه زده است که لازم است با تصحیح علمی و دقیق این کاستیها برطرف شوند. در این جا بریدهای از جلایر نامه که ناظر بر شیوهٔ کشت و کار و معیشت روستایی است در دو بخش عرضه می شود:
۱
خوشا آنان که مِلک و آب دارند
«یو» و «اوجار» و «چوم» و گاب دارند
برونِ خانهشان یک خرمنِ کود
ز سِرگینِ مَراعی گشته موجود
همه نرخر ز مادهخر گرفته
ز گاوِ ماده گاوِ نر گرفته
چو خورشید آمد اندر بُرجِ ماهی
زمین شد از سپیدی در سیاهی،
خرانِ بارکش را گاله بندند
به گاله بارِ کود از چاله بندند
به کود اندر کنند اطرافِ گوشن
چنان کاندر تنِ اَبطال جوشن
پس آنگه خور به برجِ بَرَّه آید
زمینها پُر ز شِنگ و تَرّه آید
ز هر سو دُنبَلان و قارچ خیزد
همه چون کاسه و چون پارچ خیزد
هوا را اعتدالِ تازه بینی
ز گُل بر رویِ گلشن غازه بینی
بر آید ابر و نم بارد به هر دشت
صبا آید به گلشن بهرِ گلگشت
زمینها شیرهدار و نرم گردد
دلِ مردِ کشاور گرم گردد
اول جُفتی ز گاوانِ گرامی
برون آرد ز آسیبِ جَمامی
وزآن پس «یو» نهد، «اوجار» بندد
کمر را تنگ بهرِ کار بندد
یکی گوران گرفته بر کفِ خویش
براند گاو و گوشن را کند خیش
چو فارغ گردد از شخمِ سهباره
به گوشن افکند تخمِ بهاره
تموز آید زمینها تشنه گردد
همه خار و خَسَک چون دشنه گردد
سراسیمه کشاور، بیل در دست
ز بالا آب آرد جانبِ پست
زمینها را حیاتی تازه آرد
به پالیز آبِ بیاندازه آرد...
--------------------------------
*یو : بر وزن «تو»(ضمیرِِ دوم شخص مفرد) یوغ، ابزاری چوبین که بر گردن گاو ها می بستند و چوبِ گاوآهن بدان نصب می شد.
*اوجار: بر وزن «جوکار» بخشِ چوبینِ گاو آهن های سنتی.
* چوم: چُن.خرمنکوب سنتی.
* گاب: گاو.
*مَراعی: چرندگان، دامهای اهلی مانند گاو و گوسفند و بز.
* برج ماهی: برج حوت، از برجهای دوازدهگانهٔ نجوم کهن.آمدن خورشید به برج حوت برابر اسفند ماه بوده است.
*زمین شد از سپیدی... : منظور آبشدن برفها و آشکار شدن خاک است.
*گاله: گواله، گوال .جوالِ دهانهگشاد که بر پشت خر و دیگر ستور میگستردند و در آن کود و خاک وعلف وچیزهای دیگر بار می کردند.
* گوشن : کشتزار، زمین زراعتی.
* ابطال: جمعِ بَطَل. دلیران، دلاوران.
برج بره: برج حَمَل، از برجهای دوازدهگانهٔ نجوم کهن، برابر فرودین.
*شِنگ: گونهای سبزی بهارهٔ خوردنی که با سرکه یا سرکهشیره خورده میشود.
* دنبلان: گونهای قارچ وحشی که بهار میروید.
* غازه: سرخاب، گلگونه که زنان برای آرایش بر چهره میمالند.
*شیرهدار: نمناک.
* کشاور: کشاورز.
* جمامی: خامی، ناورزیدگی.در روزگاری که زمین را با گاو شخم میزدند، پیش از شروع شخم بهاره، تاچند روز گاوها را هر روز به مدتی کوتاه به کار وامی داشتند تا کمکم ورزیده و آمادهٔ شخمزنی شوند.به این کار «جمام اشکنی» میگفتند.
* گوران: گاوران، چوبدستی با سیخکی بر سر که گاویار به دست میگرفت و گاو ها را با آن به رفتن وامیداشت.
* گوشن: کشتزار، زمین زراعتی.
*خیش: گاوآهن.
* تموز: ماه اول تابستان، نیز اوج گرما.
*پالیز: جالیز، باغ و بوستان، کشتزار.
@barsakooyesokoot