#بازیی #عشق
#پارت6
+شیما
+واااای سرسام شدم دختر پاهام درد گرفت این زنگ خونه رو بزن
-باشه بابا چقدر غرغر میکنی
در زد ودر با صدایی تیکی باز شد ووارد حیات شدیم
+اووف مامان چرا یهو خونه شما اومده؟
-من چه بدونم اخه حالا که اومد
باتموم شدن حرف رمینا یهومادر رمینا هم اومد
؛سلام سلام خوش اومدین
+سلام خاله
-سلام مامان
همچنان که داشتم سلام احوال پرسی میکردیم که یهو رمینا گفت:
-نظرتون چیه ادامه حرفمون رو تو خونه بزنیم؟
؛اه وا راست میگه بچه ها بفرماید تو کلا یادم رفته بود😂😂
مامان رمینا رو خیلی دوس داشتم خدایی مثل مادر خودم برام عزیز بود زنه مهربون وپر انرژی بود ادم کنارش خیلی احساس راحتی میکرد خلاصه وارد خونه شدیم مامان رمینا تعارف کرد که بشینم ور رفت سمت آشپز خونه منو رمینا روری یکی از مبل ها نشستم
+خاله دارین چیکار میکنید من یه لحظه اومد شمارو ببینم
که دیدم مامان رمینا شیرینی وچایی به دست اومد
+خاله چرا زحمت کشیدی
؛زحمتی نیست دخترم این چه حرفیه
چایی رو داد به داستم و گفت
؛راستش مامانت گفت که بهت بگم بیایی اینحا که باهم بریم بیرون به من گفت که یه جوری راضیت کنم اگه من بگم روم رو که پاین نیندازی؟
+اخه خاله…
که یهو پرید وسط حرفمم و گفت اخه ماخه نداریم برید بالا اماده زود باشید ما هم ناچارن رفتیم تو راه اتاق بودیم که گفتم:
+رمینا
-جونم
+من عاشق اخلاق مامانتم
-چرا😂
+اون که تموم قرار هارو گذاشته بود دیگه چرا از ما پرسید مثلا اگه نه هم میگفتم باز همون اره میشد
-مامانه دیگه مرغش یه پا داره😂
+اره واقعا😂
وزدیم زیر خنده وارد اتاق شدیم
+وااای دختر حالا چی بپوشیم؟
-وا صبر کن یه لحظه ببینم چی دارم خو
در کمد رو باز کرد وچند دست لباس در اورد
-خب تو این مانتو زینویه رو با شلوار طرح لی وشال مشکلی بپوش منم این مانتو صورتیه با شلوار مشکی وشال مشکی میزارم چطوره؟
+عالیه بزار بپشیم ببینیم چی میشه
خلاصه بعد از کلی این وران ور کرد بلاخره پشیدم من زود تر از رمینا پوشیدم و رفتم سمت اینه به خودم نگاه کردم هاا بد نشوده بودم در حال درست کردن موهام بودم که رمینا هم اومد برگشتم سمتش و گفتم:
+اوه اوه برید کنار زخمی نشید😂
-کووفت چطور شدم؟
+خوبه بابا خوستگاری که داریم نمیریم
-امم میگم هاا تو هم بدک نیستی هاا
+تشکر خواهر😂😂راستی یکمی از وسایل ارایشت هم ورداشتم خلاصه حلال کن😂
-نمیکنم
+به جهمدم بلند شو بریم دیگه الان صدایی مامانت در میاد
با این حرفم یهو صدای مامان رمینا اومد
؛شیما رمینا بیاین دیگه دیر شد
+امیدیم خاله امیدیم بلند شو دیگه بابا
-باشه بابا بریم تموم شد
و رفتیم پاین
#ادمه #دارد
#پارت6
+شیما
+واااای سرسام شدم دختر پاهام درد گرفت این زنگ خونه رو بزن
-باشه بابا چقدر غرغر میکنی
در زد ودر با صدایی تیکی باز شد ووارد حیات شدیم
+اووف مامان چرا یهو خونه شما اومده؟
-من چه بدونم اخه حالا که اومد
باتموم شدن حرف رمینا یهومادر رمینا هم اومد
؛سلام سلام خوش اومدین
+سلام خاله
-سلام مامان
همچنان که داشتم سلام احوال پرسی میکردیم که یهو رمینا گفت:
-نظرتون چیه ادامه حرفمون رو تو خونه بزنیم؟
؛اه وا راست میگه بچه ها بفرماید تو کلا یادم رفته بود😂😂
مامان رمینا رو خیلی دوس داشتم خدایی مثل مادر خودم برام عزیز بود زنه مهربون وپر انرژی بود ادم کنارش خیلی احساس راحتی میکرد خلاصه وارد خونه شدیم مامان رمینا تعارف کرد که بشینم ور رفت سمت آشپز خونه منو رمینا روری یکی از مبل ها نشستم
+خاله دارین چیکار میکنید من یه لحظه اومد شمارو ببینم
که دیدم مامان رمینا شیرینی وچایی به دست اومد
+خاله چرا زحمت کشیدی
؛زحمتی نیست دخترم این چه حرفیه
چایی رو داد به داستم و گفت
؛راستش مامانت گفت که بهت بگم بیایی اینحا که باهم بریم بیرون به من گفت که یه جوری راضیت کنم اگه من بگم روم رو که پاین نیندازی؟
+اخه خاله…
که یهو پرید وسط حرفمم و گفت اخه ماخه نداریم برید بالا اماده زود باشید ما هم ناچارن رفتیم تو راه اتاق بودیم که گفتم:
+رمینا
-جونم
+من عاشق اخلاق مامانتم
-چرا😂
+اون که تموم قرار هارو گذاشته بود دیگه چرا از ما پرسید مثلا اگه نه هم میگفتم باز همون اره میشد
-مامانه دیگه مرغش یه پا داره😂
+اره واقعا😂
وزدیم زیر خنده وارد اتاق شدیم
+وااای دختر حالا چی بپوشیم؟
-وا صبر کن یه لحظه ببینم چی دارم خو
در کمد رو باز کرد وچند دست لباس در اورد
-خب تو این مانتو زینویه رو با شلوار طرح لی وشال مشکلی بپوش منم این مانتو صورتیه با شلوار مشکی وشال مشکی میزارم چطوره؟
+عالیه بزار بپشیم ببینیم چی میشه
خلاصه بعد از کلی این وران ور کرد بلاخره پشیدم من زود تر از رمینا پوشیدم و رفتم سمت اینه به خودم نگاه کردم هاا بد نشوده بودم در حال درست کردن موهام بودم که رمینا هم اومد برگشتم سمتش و گفتم:
+اوه اوه برید کنار زخمی نشید😂
-کووفت چطور شدم؟
+خوبه بابا خوستگاری که داریم نمیریم
-امم میگم هاا تو هم بدک نیستی هاا
+تشکر خواهر😂😂راستی یکمی از وسایل ارایشت هم ورداشتم خلاصه حلال کن😂
-نمیکنم
+به جهمدم بلند شو بریم دیگه الان صدایی مامانت در میاد
با این حرفم یهو صدای مامان رمینا اومد
؛شیما رمینا بیاین دیگه دیر شد
+امیدیم خاله امیدیم بلند شو دیگه بابا
-باشه بابا بریم تموم شد
و رفتیم پاین
#ادمه #دارد