Better I die


Channel's geo and language: not specified, not specified
Category: not specified


𝐀𝐥𝐥 𝐦𝐚 𝐟𝐮𝐜𝐤𝐢𝐧𝐠 𝐦𝐨𝐨𝐝𝐬
@avocadoam

Tina:
https://t.me/BiChatBot?start=sc-124283-ee9h2V1
H: https://t.me/BiChatBot?start=sc-296868-JfdZOsH

Related channels

Channel's geo and language
not specified, not specified
Category
not specified
Statistics
Posts filter


تمامِ احساسات من


تمامِ حرف های من


تمامِ من


착한 얼굴에 그렇지 못한 태도




People come and go
That’s life


People Change-




اره ،برگشتی ،اما این دفعه دیگه چیزی به نام داشتنِ *حس* در من نیست.


Now suddenly you're asking for it back
Could you tell me, where'd you get the nerve?




Don’t subscribe


دقیقا وقتی چک میکنین اینجارو میفهمم که براتون شده ی درصدم مهمم
اما حالا همه ی این تفکراتو اگه بزاریم کنار دیگه حتی احساسات واقعیمم نمیتونم بیان کنم اینجا،قراره حبس بشه چون شنونده ی بینایی نداره.شایدم داره اما بهتر نبود با خیال و اطمینان اینکه اینجا چک میشه احساساتم بیان شه؟




کاش میتونستم ببرمت جایی که دست هیچ احد ناسی بهت نرسه.اونقدری آرامش بدم بهت که وقتی چشماتو باز میکنی بتونی ی نفس راحت بکشی.انقدری روی شونم بخوابی که شونه هام درد بگیره.اونقدری ببوسمت که فکر کنم هر دفعه آخرین باریه که میبینمت.خسته نیستم.نه از توجهی که بهم نشد،نه از کار هایی که دوست داشتم با تموم وجود برات انجام بدم و خواهم داد تا وقتی که این بازی به نفع قلب من تموم شه.چه خوب چه بد،ی روزی آروم میشه یا از هر روز دیدنت یا از هیچ وقت ندیدنت.


مینویسم از احساسی که ترس برش داشت و کنار زده شد.با خودش حرف میزد و همه ی ریعکشن ها را نشانه میگرفت.نشانه ای برای قوت دادن به آن احساس نیست.نه اینکه نباشد،نمیخواهد باشد.دگر نیست.آیا احساسی دگر وجود دارد؟


سرِ خط


.


Forward from: Bullshit.
وقتى ميگم بهم اسيب نميزنه يعنى هنوز ميتونم تحملش كنم
-كليوا


ی خواب اونقدر واقعی بود که میتونستم لمسش کنم. فقط ی خواب بود اما چرا انقدر شیرین؟. هر صحنه ای که یادمه مخلوطی از تمامِ حس های جهان بود.عشق،دلتنگی،حسودی،نفرت،بخشش،زیبایی،و تمام رابطه هایی که قابل لمس و تکرار بودند.اونقدری می‌شد تکرارش کرد که هیچ وقت تموم نشه. چون احساسات ی نفر خیلی واقعی بودند. تمامِ من شده بود یک نفر.همون نفر بهم زندگی میبخشید. -معمولا اولین ملاقات رسوننده ی همه چیزه،نگاه ها،چشم ها،حرف زدن ها،و رفته رفته نفس زدن ها باعث میشه بیشتر و بیشتر بخوام.از همه چیز که توی دنیای تو وجود داره ،بیشتر و بیشتر بخوام.قدری بخوام که دنیای تو مال من شه.اینجوری خودتم مال من میشی. +این ادامه پیدا کرد،تا وقتی که گذشت و گذشت و او تمام و کمال مال من شد.تمام دنیاش همون دنیای من شد و چیزی که ساخت تو قلبم فقط میتونست توسط خودش ویران بشه.تا وقتی که خودش بخواد این حس دوست داشتن و دوست داشته شدن هست.{اما اونقدری تو خواب این حس زیاد بود که من اسمشو عشق گذاشتم.}عشق برای من تو خواب تعریف شد.

20 last posts shown.

259

subscribers
Channel statistics