𝟐𝟓:𝟔𝟏


Channel's geo and language: not specified, not specified
Category: not specified


𝘌𝘯𝘵𝘫
𝘈𝘴 𝘧𝘳𝘦𝘦 𝘢𝘴 𝘵𝘩𝘦 𝘰𝘤𝘦𝘢𝘯.
-
https://t.me/BiChatBot?start=sc-714719-ZlT07IG

Related channels

Channel's geo and language
not specified, not specified
Category
not specified
Statistics
Posts filter






بقیه رو فردا میزارم
مال همه رو میزارم صبور باشین


دو دست گرم اسطوره شانه های اورا گرفتند و سر جا نگهش داشتند.
قلب تلا محکم تر از قبل تپیدن گرفت.واقعا باید خودش را از او جدا می‌کرد،اما نمی‌توانست تکان بخورد.قبلا تلا فقط دوست داشت اسطوره ذره ای لمسش کند.اما حالا اسطوره طوری اورا گرفته بود که گویی قصد نداشت حالا حالا ها رهایش کند.
لبخند اسطوره آشکار تر شد: به جکس حسودیم نمیشه،چون می‌دونم احساساتت بهش واقعی نیستن.اگه خیال می‌کنی من نمی‌خوامت هم اشتباه می‌کنی.خیلی وقته که می‌خوامت.هیچوقت از این خواستن دست بر نمی‌دارم.
گره دستانش سفت تر شد.
نفس های تلا بریده بریده و خشمگین شدند،اما هرچه تلاش می‌کرد نمی‌توانست اورا پس بزند.به جکس که فکر می‌کرد قلبش آرام می‌گرفت،اما بعد قلبش میخواست دچار همان تپشی شود که وقتی به یاد اسطوره می‌افتاد دچارش می‌شد.چون نه فقط بخشی از قلبش،که همه آن به اسطوره تعلق داشت.
-CARAVAL;Garber Stephanie.
For: https://t.me/Sweetlittlenightmares
برای پارمیدام.


دراز میکشم. می گویم: اگه عشقت رو نزاری کنار، با زانو میکوبم وسط پاهات.
دستانش به طرز باور نکردنی نرم هستند؛ همچون ابر.
-نمیذارم همینجوری...
دنبال کلمه ای درست میگردد.
-...از دستم پر بکشی ، کَسی سالیوان.
شمع کنار تخت را فوت میکند.
حالا در تاریکی اتاقی که خواهرش در ان مرده بود، عشقش را با شدت بیشتری احساس میکنم؛در سکوت خانه ای که خانواده اش در ان از بین رفته اند، در سکون جهانی که زندگی آشنایمان پیش از "ورود" در آن نابود شد‌.قبل از خودم اشک هایم را حس میکند.هر جا قرار بود اشک باشد، عشق او بود.
در حالی که مژه هایم غلغلک میشود نجوا میکند : من نجاتت ندادم.تو نجاتم دادی.
بار ها و بارها، تا وقتی خوابمان میبرد،حرفش را تکرار میکند.صدایش را در گوش هایم میشنوم،اشک هایم را در دهانش مزه مزه میکند.
-تو نجاتم دادی.
-The 5th Wave;Richard Yancey.
برای آندریام.


رویای اسطوره را دید.دوباره در آن بالکن بزرگ بود،فقط یک کرست مشکی و کوتاه به تن داشت و یک زیرپوش بلند روی آن؛و سعی می‌کرد خودش را بین پرده ها مخفی کند.
-داری چیکار می‌کنی؟
اسطوره سکندری خوران وارد بالکن شد.کلاه مخمل سیلندری و آبی همیشگی اش را پوشیده بود و نگاهی پر از منظور داشت.
+فقط می‌خواستم بازی رو تماشا کنم.
اسکارلت سعی کرد خودش را بیشتر در پرده ها مخفی کند اما اسطوره اورا کنار کشید.دستش به سردی برف بود و چهره اش زیر سایه ای سنگین مخفی بود.
شبنم یخ زده شانه های عریان اسکارلت را پوشاند.
اسطوره خندید و هردو دستش را دور کمر او حلقه کرد: نیاوردمت اینجا که تماشا کنی،عزیزم.
لب هایش به او نزدیک شد،انگار که می‌خواست ببوسدش.نجوا کرد: می‌خوام که بازی کنی.
بعد اورا از بالکن پایین انداخت.
-CARAVAL;Garber Stephanie.
For: https://t.me/huntedxl


استف نفسش را هیس هیس کنان از بین دندان ها بیرون می دهد.بی صدا قدم برمی دارد و جلو می آید،اما از چشمم دور نمی ماند که چطور دست به کمر می برد.راست می ایستم و آماده می شوم تا اگر از زیر شنلش چاقو درآورد، از جادویم استفاده کنم.اما او در یک قدمی من می ایستد.
لبخند استف،مثل روبانی که روی حرارت گرفته باشند،آهسته روی صورتش موج برمی‌دارد.
-تو واقعا ملکه رو کشتی؟
عرق روی تنم می نشیند.سرم را تکان می دهم: نه.
قیافه‌اش وا می‌رود.
-آها.حیف شد.اگه کشته بودی،شاید فکر می‌کردم بهت کمک بکنم یا نه.
از دهانم می‌پرد:میخواستم بکشم.
تا اینجا هم کلی حقیقت از دهانم درآمده،چه فرقی دارد بقیه‌اش راهم بگویم؟
+اما اون فقط یه بازیچه بود.یکی دیگه بند هارو میکِشه.
گلو صاف می‌کنم و ترسم را قورت می‌دهم:اون کسیه که می‌خوام بکشمش.
می‌پرسد: تو بکشی؟
دوباره ابرو بالا می‌اندازد.سردرگمی و کنجکاوی و حتی بارقه ای ترس روی چهره استف باهم در جنگ هستند،اما لابد آن روی منطقی اش پیروز شده یا آنکه حرفم را باور نکرده،چون روی پاشنه می‌چرخد و پشت می‌کند.سرش را برمی‌گرداند و از روی شانه می‌گوید: شانس یارت.
دل و روده‌ام از شدت استیصال به هم می‌پیچند.می‌خواهم داد بزنم که بله،من.من نکشم چه کسی می‌کشد؟چه کسی جز کیمیاگر؟
-Everless;Sara Holland.
For: https://t.me/PacificBlueOceann


نمی‌توانستم عاشق کسی باشم.هربار که آواز می‌خواندم،عشق را می‌کشتم.
-نه.بدجنس نیستی.تو صاحب لطیف ترین قلبی هستی که تاحالا صاحبش بودم.اگه هم قرار به شرارت باشه،بدجنس من هستم که مجبورت می‌کنم این بار رو به دوش بکشی.
پلک هایم را بستم تا جلوی ریختن اشک هایم را بگیرم.دندان هایم را که از شدت خشم داغ شده بودند،به هم فشردم.
+میدونی چیه؟تو حق داری.شروری.همه چیزم رو ازم گرفتی.دیگه خانواده و زندگی ندارم.حتی دیگه امید هم ندارم.تو همه خوبی های وجودم رو کشتی و من به این خاطر ازت متنفرم.
حرارت آرامش بخش اقیانوس که معمولا مثل آغوشی در اطرافم می‌پیچید،سردتر شد.انگار داشت پیچ و تاب خوران از من فاصله میگرفت.
-متاسفم.بخاطر همه چی خیلی متاسفم.
+از توی سرم گم شو بیرون!
-The Siren;Kiera Cass.
For: https://t.me/siblino3






ازونجایی که هم دلم برا کتابام تنگ شده هم ایدش همش تو ذهنم میچرخه
این پیامو فور کنین چنلتون تا بر اساس وایبی که از چنلتون میگیرم بهتون یه سکانس از یکی از کتابای تخیلی که دارم بدم.




Six minutes,
she was drowning for six minutes.
And what happened then?She doesn't remember.It's all about her and the mystery which saved her life.
What if the ocean wanted to talk to her?She feels like she heared something before closing her eyes.

Sorry, what i was talking about? Oh right.That night, I was drowning for six minutes.




Forward from: 𓂅֯𝘚𝘸𝘦𝘦𝘵 𝘓𝘪𝘵𝘵𝘭𝘦 𝘕𝘪𝘨𝘩𝘵𝘮𝘢𝘳𝘦𝘴'☽︎
این پیام رو فور کنید یکی از عکسای تام هیدلستون رو بهتون نسبت بدم






WHERE ARE YOU NOW



19 last posts shown.

19

subscribers
Channel statistics