جملاتی از متن کتاب وقتی نیچه گریست
امیدوارم زمانی برسد که هیچ مرد یا زنی، قربانی ضعف و بیمایگی آن دیگری نشود. (رمان وقتی نیچه گریست – صفحه ۳۶)
همانگونه که پوست، اجزایی چون استخوانها، عضلات، رودهها و رگهای خونی را در برگرفته و آنها را از دید انسانی مخفی ساخته است، خودبینی و غرور نیز پوششی برای بیقراریها و هیجانات روحند، پوستی که بر روح آدمی کشیده شده است. (رمان وقتی نیچه گریست – صفحه ۱۲۸)
برای ارتباط واقعی با یک فرد، ابتدا باید با خود مربوط شد. اگر نتوانیم تنهاییمان را در آغوش کشیم، از دیگری به عنوان سپری در برابر انزوا سود خواهیم جست. تنها زمانی که فرد بتواند همچون شاهینی – بینیاز از حضور دیگری – زندگی کند، توانایی عشق ورزیدن خواهد یافت؛ تنها در این صورت است که بزرگ شدنِ دیگری برایش مهم میشود. (رمان وقتی نیچه گریست – صفحه ۳۹۸)
https://t.me/book_archives
امیدوارم زمانی برسد که هیچ مرد یا زنی، قربانی ضعف و بیمایگی آن دیگری نشود. (رمان وقتی نیچه گریست – صفحه ۳۶)
همانگونه که پوست، اجزایی چون استخوانها، عضلات، رودهها و رگهای خونی را در برگرفته و آنها را از دید انسانی مخفی ساخته است، خودبینی و غرور نیز پوششی برای بیقراریها و هیجانات روحند، پوستی که بر روح آدمی کشیده شده است. (رمان وقتی نیچه گریست – صفحه ۱۲۸)
برای ارتباط واقعی با یک فرد، ابتدا باید با خود مربوط شد. اگر نتوانیم تنهاییمان را در آغوش کشیم، از دیگری به عنوان سپری در برابر انزوا سود خواهیم جست. تنها زمانی که فرد بتواند همچون شاهینی – بینیاز از حضور دیگری – زندگی کند، توانایی عشق ورزیدن خواهد یافت؛ تنها در این صورت است که بزرگ شدنِ دیگری برایش مهم میشود. (رمان وقتی نیچه گریست – صفحه ۳۹۸)
https://t.me/book_archives