توگا : “برو بابا “
و توی تاریکی ی صخره پرتاب کرد به سمت e .
ولی بی با اتش صخره رو منحرف کرد .
سی : “ تاوان میدی “
سی ی عالمه شمشیر از غیب اورد و بعد همه شون رو سمت توگا روانه کرد ...
اما دازای با لمس یکی از شمشیر ها کارو تموم کرد
a: “پس تویی “
و a یک عالمه زنجیر اهنی سمت دازای پرتاب کرد .
توگا : “عمرا”
و همه ی زنجیر ها معلق ماندند ...
چویا از پشت با عربده ای (بی) را به زمین میکوبد .
دارای زنجیر را لمس میکند .
توگا با پوزخند :”قیافه تون باید دیدنی باشه “
a:”پس هنوز کوری موش کور “
توگا ی راش برمیداره و با چن تا مشت و لگد محکم شوتش میکنه اونور ...
توگا :”از زر زدن بقیه خوشم نمیاد”
اما توگا ی بغضی توی صداش داشت .
و یهو یک راشو مون (آبی-بنفش-نقره ای ) همه ی پنج نفرو شوت کرد اونطرف ...
و یک راشو مون قرمز (اکو) همه شونو کشت ...
اکو :”ترسو...ازینا میترسیدی؟!”
چویا : “همینهههههههه تموم شد ! “
توگا : “این نه تنها پایان نبود بلکه فقط شروع ماجرا بود.”
دازای اروم از پشت میاد و سری تکون میده ..
بعد اروم دستشو روی شونه ی توگا میگذاره و اونو میچرخونه و توی چشاش نور میندازه
حرف اون درست بود ..نه تنها توگا کور بود بلکه موهاش سفید شده بود و ناخناش سیاه بود..
چویا (باصدایی لرزان ): “ چ ..چه بلایی سرت اومده ؟؟”
@bungoustraydogsbsd
و توی تاریکی ی صخره پرتاب کرد به سمت e .
ولی بی با اتش صخره رو منحرف کرد .
سی : “ تاوان میدی “
سی ی عالمه شمشیر از غیب اورد و بعد همه شون رو سمت توگا روانه کرد ...
اما دازای با لمس یکی از شمشیر ها کارو تموم کرد
a: “پس تویی “
و a یک عالمه زنجیر اهنی سمت دازای پرتاب کرد .
توگا : “عمرا”
و همه ی زنجیر ها معلق ماندند ...
چویا از پشت با عربده ای (بی) را به زمین میکوبد .
دارای زنجیر را لمس میکند .
توگا با پوزخند :”قیافه تون باید دیدنی باشه “
a:”پس هنوز کوری موش کور “
توگا ی راش برمیداره و با چن تا مشت و لگد محکم شوتش میکنه اونور ...
توگا :”از زر زدن بقیه خوشم نمیاد”
اما توگا ی بغضی توی صداش داشت .
و یهو یک راشو مون (آبی-بنفش-نقره ای ) همه ی پنج نفرو شوت کرد اونطرف ...
و یک راشو مون قرمز (اکو) همه شونو کشت ...
اکو :”ترسو...ازینا میترسیدی؟!”
چویا : “همینهههههههه تموم شد ! “
توگا : “این نه تنها پایان نبود بلکه فقط شروع ماجرا بود.”
دازای اروم از پشت میاد و سری تکون میده ..
بعد اروم دستشو روی شونه ی توگا میگذاره و اونو میچرخونه و توی چشاش نور میندازه
حرف اون درست بود ..نه تنها توگا کور بود بلکه موهاش سفید شده بود و ناخناش سیاه بود..
چویا (باصدایی لرزان ): “ چ ..چه بلایی سرت اومده ؟؟”
@bungoustraydogsbsd