capuchino quemado🪶


Channel's geo and language: not specified, not specified
Category: not specified


You are drunk and i am insane;
Who is going to lead us home..?🪐
http://t.me/HidenChat_Bot?start=2088995575

Related channels

Channel's geo and language
not specified, not specified
Category
not specified
Statistics
Posts filter


.


Forward from: Hҽαɾƚ Wιƚԋσυƚ Hσɱҽ
Challenge
این پیامو فور کنید و عکستونو بزارید.
تا من « Arouna » و Aran بگیم چند درصد تایپمونید.
طبق وایبتون از بین   moon / star / earth  انتخاب کنیم.
و در آخر هم شیپتون کنیم.
Limit: تا وقتی که خط بخوره
یکمم زیاد نشیم؟
ناشناسا هم بفرستین تو لینک بیو چنل






‏هیچ اتفاقی قرار نیست بیفتد
اما آدم است دیگر
همیشه منتظر می‌ماند .

اورهان ولى




یه شب مهتاب ، ماه می‌آد تو خواب
منو می‌بره ، کوچه به کوچه
باغ انگوری ، باغ آلوچه
دره به دره ، صحرا به صحرا
اون جا که شبا ، پشت بیشه‌ها
یه پری می‌آد ، ترسون و لرزون
پاشو می‌ذاره ، تو آب چشمه
شونه‌می‌کنه ، موی پریشون
یه شب مهتاب ، ماه می‌آد تو خواب
منو می‌بره ، ته اون دره
اون‌جا که شبا ، یکه و تنها
تک‌درخت بید ، شاد و پرامید
می‌کنه به ناز ، دس‌شو دراز
که یه ستاره ، بچکه مث
یه چیکه بارون ، به جای میوه‌ش
سر یه شاخش ، بشه آویزون
یه شب مهتاب ، ماه می‌آد تو خواب
منو می‌بره ، از توی زندون
مث شب‌پره ، با خودش بیرون
می‌بره اون‌جا ، که شب سیا
تا دم سحر ، شهیدای شهر
با فانوس خون ، جار می‌کشن
تو خیابونا ، سر میدونا:
عمو یادگار!
مرد کینه‌دار!
مستی یا هش‌یار
خوابی یا بیدار؟
...




اگر افسرده هستید ، در گذشته زندگی می‌کنید
اگر مضطرب هستید ، در آینده زندگی می‌کنید
اما اگر در آرامش هستید ، در لحظه‌ی حال زندگی می‌کنید

-لائوتسه


محاکمه ی ادبی،
اما نه به زبان مادری،
به زبانی بیگانه که به شنیده ی پسر آشنا بود
اما نیازی به فهم نداشت.
ناگهان ایستاد و نظم دادگاه عدل را بهم زد.
ننگ بر این خونین ذهن که زبانی بیگانه را پذیرفت
برای آموختن علاقه به یگانه ی هستی...
قلمرو در سکوت فرو رفت و پسر دادگاه را ترک کرد؛

-آیان-


Video is unavailable for watching
Show in Telegram


retrouvailles:
خوشحالی‌ای که بعد از دیدن کسی که مدت‌ها است او را ندیده‌ای در قلبت حس میکنی.
منتظرم ببینمت این حسو برای دومین بار تجربه کنم ♾


Young love don't always last forever
Wild horses can't keep us together...



شمس تبریزی :

‏من کو؟
مرا خبر نیست
اگر مرا بینی، سلام برسان .


قدم های شب را رقصان شمرد و طعم
لبخند را چشید ، لبخندی از شادی با روحی بیجان...
پینه های کهنه ی ذهنش،زخم های کهنه ی قلبش،
که گمان می‌کرد مادام العمر خواهد بود،با لبخندی شیرین از او دور میشدند.
دست سرد دختر بزرگ تر را در دستان گرمش فشرد،بوسه ای بر قلبش زد،
سبزه ی نازکی چید و با گره زیبایی دور انگشت دختر بزرگتر بست...
و شاهدین پیوند آن دو ، نور ماه بود و خاک نمناک؛
جسم بیجان دختر را در آغوش گرفت و زمزمه کرد:
«گفته بودم مال من میشی،حتی بدون لبخند و برق چشمات...چرا مجبورم کردی همچین کاری کنم نونا؟...»

-آیان-


Video is unavailable for watching
Show in Telegram


وقتی داری داستان زندگیت و مینویسی نزار هیچکس دیگه‌ایی خودکار و به دست بگیره 🪶


تن تو ظهر تابستونو بيادم مياره
رنگ چشمهاي تو بارونو بيادم مياره
وقتي نيستي زندگي فرقي با زندون نداره
قهر تو تلخي زندونو بيادم مياره
من نيازم تو رو هر روز ديدنه
از لبت دوست دارم شنيدنه
تو بزرگي مثل اون لحظه که بارون ميزنه
تو همون خوني که هر لحظه تو رگهاي منه
تو مثل خواب گل سرخي لطيفي مثل خواب
من همونم که اگه بي تو باشه جون ميکنه
من نيازم تو رو هر روز ديدنه
از لبت دوست دارم شنيدنه
تو مثل وسوسه شکار يک شاپرکي
تو مثل شوق رها کردن يک بادبادکي
تو هميشه مثل يک قصه پر از حادثه اي
تو مثل شادي خواب کردن يک عروسکي
من نيازم تو رو هر روز ديدنه
از لبت دوست دارم شنيدنه
تو قشنگي مثل شکلهايي که ابرها ميسازند
گلهاي اطلسي از ديدن تو رنگ ميبازند
اگه مردهاي تو قصه بدونن که اينجايي
براي بردن تو با اسب تنلندر ميتازند
من نيازم تو رو هر روز ديدنه
از لبت دوست دارم شنيدنه


اینجا تمام هنجره ها لاف میزنند
هرگز کسی هر آنچه که می‌گفت آن نبود!


Video is unavailable for watching
Show in Telegram

20 last posts shown.

105

subscribers
Channel statistics