🔴نوشتهای از دندانپزشک #محسن_شکاری
محسن تو ساندویچی کار میکرد. دستش توجیب خودش بود گرچه همیشه جیبش خالی بود و همیشه قسمتی از هزینه درمان را میداد و بقیه اش میشد بدهی برای جلسه بعد. ولی پسر خوبی بود داش مشتی و با معرفت. اگه میتونست کاری واست بکنه حتما میکرد بدون چشمداشت.
حسابش که میموند، میگفت مال مردم خور نیستم ، وسعم کمه، میارم حتمن میارم دفعه بعد.
به هر حال تو پروندهاش نوشته شده بود: بدهکار
خیلی وقت بود که نیامده بود و من هم اصلا فراموشش کرده بودم تا امروز ...
کامپیوتر مطب را روشن کردم و تو پرونده اش نوشتم: بستانکار
@Mizangorup