قدم هات رو اروم زیر برف برمیداری, گل آقتاب گردونت رو زیر شال گردنت نگه میداری که آسیب نبینه.
نور از بین شاخه های درخت سیب موهات رو نواز میکنه. وارد کافه ی همیشگی میشی و کنار پنجره منتظر میمونی. انتظار خستت میکنه و بلاخره یه قهوه ی کم شیرین سفارش میدی.
نامه هارو تک تک نگاه میکنی و روی میز جا میزاری..قهوه ی کم شیرین و نامه هایی که روی میز گذاشتی تا ببینه.
from: @avocado_city
to: @sunnyside_ofstreet
نور از بین شاخه های درخت سیب موهات رو نواز میکنه. وارد کافه ی همیشگی میشی و کنار پنجره منتظر میمونی. انتظار خستت میکنه و بلاخره یه قهوه ی کم شیرین سفارش میدی.
نامه هارو تک تک نگاه میکنی و روی میز جا میزاری..قهوه ی کم شیرین و نامه هایی که روی میز گذاشتی تا ببینه.
from: @avocado_city
to: @sunnyside_ofstreet