بعد از فوت کردن شمع های کنار میز, پنجره ی اتاقت رو باز میکنی و باد موهات رو لمس میکنه. موهات رو پشت گوشت میزاری و به نوری که روی ساختمون ها رو روشن کرده نگاه میکنی. با دوربین کوچیک توی دستت مثل همیشه عکس میگیری.
قهوه رو از روی میزت برمیداری و کمی ازش میخوری و بعد دوباره روی میزت میزاریش و کمی از قهوه روی نوشته هات میریزه ولی توجه نمیکنی..خیلی وقته که دیگه چیزی ناراحتت نمیکنه و بازم با لبخند به ساختمونا نگاه میکنی.
شاید مثل نور.
from: @avocado_city
to: @flawlesslyher
قهوه رو از روی میزت برمیداری و کمی ازش میخوری و بعد دوباره روی میزت میزاریش و کمی از قهوه روی نوشته هات میریزه ولی توجه نمیکنی..خیلی وقته که دیگه چیزی ناراحتت نمیکنه و بازم با لبخند به ساختمونا نگاه میکنی.
شاید مثل نور.
from: @avocado_city
to: @flawlesslyher