Challenges


Channel's geo and language: not specified, not specified
Category: not specified


Main channel:
@mypinkycastle

Related channels

Channel's geo and language
not specified, not specified
Category
not specified
Statistics
Posts filter


نت مسخره ی من داغون شده


꒰🍬 Toronto ྀ۪۪꒱⠠᰷⸱↷
ミ☁︎ ❝ 🍓- [ 1 December ]
 ⊱ ⸾⤻☁️ fall ‧₊˚ : 🐰

ساعت حدودای ۸ صبح بود
هوای پاییزی که روشن نمیشه ولی همون یه ذره نور نشون میداد که صبح شده
بلند شد و پرده ی اتاق رو کشید و یه کمی پنجره رو باز کرد
رفت توی آشپزخونه ، میز صبحانه رو چید و منتظر معشوق ش شد
حدود یه ساعتی می گذشت اما خبری از بیدار شدن دختر نبود
رفت جلوی در اتاق و پاهاش رو به زمین کوبید
- پاشوووو ... پاشو دیگه تنبل بدجنسس
اما انگار نه انگار
پس تصمیم گرفت خودشو روی دختر بندازه
اما با شوت شدنش اونور‌ تخت فهمید که اوه اوه اوضاع بدجوری خرابه
پس با رفت تو آشپزخونه و با شستن ظرفای دیشب مشغول شد که یهو توی یه بغل گرم و نرم فرو رفت
اره این همون عطر بود ، عطر معشوقش ...
ᕱ ⑅ ᕱ 🎀 𓏔 𝒊𝒏 𝒚𝒐𝒖𝒓 𝒂𝒓𝒎𝒔 ⊹ ִֶָ 💒 ᖚ




꒰🍬 Jeju island ྀ۪۪꒱⠠᰷⸱↷
ミ☁︎ ❝ 🍓- [ 3 April ]
 ⊱ ⸾⤻☁️ spring ‧₊˚ : 🐰

بالاخره بهار شده بود
رستوران پر از آدم و کار دختر سخت تر از همیشه بود
تنها دلیلی که ممکن بود مردم به خاطرش به جیجو بیان ، اونم این وقت سال و تو این ساعت ، دیدن خیابون های پوسیده از شکوفه ش و راه رفتن اونجا بود
دختر اینقدر محو کارش شده بود که اصلا متوجه گذر زمان نشده بود
سفارش ها رو یکی یکی انجام میداد و با روی خوش اونا رو برای مشتری هاش میبرد
- بفرمایید ... اینم سفارش شما ، کیم چی کاهو و دوکبوکی

ᕱ ⑅ ᕱ 🎀 𓏔 -سان‌فلاور- ⊹ ִֶָ 💒 ᖚ




꒰🍬 Rome ྀ۪۪꒱⠠᰷⸱↷
ミ☁︎ ❝ 🍓- [ 11 January ]
 ⊱ ⸾⤻☁️ winter ‧₊˚ : 🐰

- با این برف ، نمایش برگزار میشه ؟
از دوستش پرسی و با گرفتن جواب نه ، با خیال راحت رفت بیرون تا قدم بزنه
چکمه های بلندش رو پوشید و راه افتاد
صدای خرت خرت برف یخ زده زیر پاهاش بهش آرامش میداد
سعی کرد فقط به صدای پرنده ها و برفی که میبارید و سکوت رو می شکست گوش بده و آروم بشه
آرامش ...
همهمه ی بی صدا ...
و توقف زمان ...
همه ی اون چیزایی بودن که اون میخواست...

ᕱ ⑅ ᕱ 🎀 𓏔 Please let me kill ⊹ ִֶָ 💒 ᖚ




꒰🍬 New York city ྀ۪۪꒱⠠᰷⸱↷
ミ☁︎ ❝ 🍓- [ 13 July ]
 ⊱ ⸾⤻☁️ summer ‧₊˚ : 🐰

غروب آفتاب تو نیویورک سیتی
با یه شیشه آب جو
کنار کسی که دوسش داری و دوست داره
توی سکوت
فقط بنوشی و ببوسی ش
چی بهتر از این ؟
چی بهتر از عشقتون
- میدونی ... من خیلی عاشقتم

ᕱ ⑅ ᕱ 🎀 𓏔 my feelings ⊹ ִֶָ 💒 ᖚ




꒰🍬 Doha ྀ۪۪꒱⠠᰷⸱↷
ミ☁︎ ❝ 🍓- [ 28 January ]
 ⊱ ⸾⤻☁️ winter ‧₊˚ : 🐰

زمستونای دوحه فرقی با بقیه فصلاش نداشت
مثل حال قهرمان داستان ما
چرا میگم قهرمان ؟
چون کی میتونه دشمن خودش رو از مرگ نجات بده
اره اون نجات ش داد
وقتی که یه نفر با چاقو داشت میرفت تا دوست قدیمی و دشمن الان ش رو بکشه ، اون بود که سپر بلا شد و نذاشت رقیبش یا بهتر بگم رفیقش بمیره
زندگی دردناک قهرمانمون اما بهش این اجازه رو میداد که با آغوش باز به پیشواز مرگ بره...
- تو همیشه رفیقم بودی ... هیچ وقت نتونستم مثل یه دشمن ازت متنفر باشم ...

ᕱ ⑅ ᕱ 🎀 𓏔 𝙎𝙀𝘼 ⊹ ִֶָ 💒 ᖚ




꒰🍬 Amsterdam ྀ۪۪꒱⠠᰷⸱↷
ミ☁︎ ❝ 🍓- [ 21 June ]
 ⊱ ⸾⤻☁️ spring ‧₊˚ : 🐰

گلای لاله ی صورتی رو کنار هم و قرمز ها رو هم کنار هم چید
کلاس رز رو توی سطل شون مرتب کرد و منتظر شد که مشتری های عزیزش بیان
اولین مشتریش یه عروس و داماد بودن که برای انتخاب دست گل عروسی شون اومده بودن
- من پیشنهادم رز های سفید و صورتی ن با یه کم شاخ و برگ که خودم بهشون اضافه میکنم . نگران نباشین قشنگ درستش میکنم
بعد از رفتن اون زوج مشغول درست کردن گلا شد
همه ی توان خودش رو گذاشت تا بهترین دسته گل عمرش رو درست کنه و همین طور هم شد ؛ زیبا ترین دسته گل ممکن رو درست کرد

ᕱ ⑅ ᕱ 🎀 𓏔 𝘣𝘭𝘰𝘰𝘮 𝘪𝘯 𝘵𝘩𝘦 𝘢𝘳𝘮𝘴 𝘰𝘧 𝘮𝘰𝘰𝘯 ⊹ ִֶָ 💒 ᖚ




꒰🍬 Bern ྀ۪۪꒱⠠᰷⸱↷
ミ☁︎ ❝ 🍓- [ 12 October ]
 ⊱ ⸾⤻☁️ fall ‧₊˚ : 🐰

- سوژه حاضره ؟؟ اه چه وقته برفه آخه این وقت سال
دوربین ش رو آماده گرد تا از شهر عکس بگیره
خیلی بدشانس بود که این وقت سال برف اومده
کل کائنات دست به یکی کرده بودن که پروژه ش به ثمر نرسه
چند تایی عکس گرفت و چون از عکساش راضی نبود ، تصمیم که گرفت که بره جنگل
بعد حدود ۵ یا ۶ ساعت ، خداروشکر تونست توی شهر های اطراف یه جایی رو گیر بیاره که برف نباریده باشه
دوربین ش رو آماده کرد و عکس و فیلمای زیادی گرفت و بهترین ش رو به عنوان کار عملی پایان نامه ش ارائه داد
و چه چیزی شیرین تر از تعریف و تمجید های استاد میتونه باشه ؟

ᕱ ⑅ ᕱ 🎀 𓏔 BUTTERFLY IN DUST ⊹ ִֶָ 💒 ᖚ




꒰🍬 London ྀ۪۪꒱⠠᰷⸱↷
ミ☁︎ ❝ 🍓- [ 6 September ]
 ⊱ ⸾⤻☁️ summer ‧₊˚ : 🐰

- بدو دیگههه ، میخوام ببینم اون ماهیه کجا میره
بدو بدو از روی سنگا اینور و اونور میرفت که نکنه ماهی رو گم کنه
هر چقدر که پسر بهش میگفت که مواظب خودش باشه اما مگه خرگوش کوچولو گوش میداد به حرفش
روی همه ی سنگا پر از خزه بود پس احتمال افتادن ش خیلی خیلی زیاد بود
به حرفای پسر توجهی نکرد و به کار خودش ادامه داد
و ...
یهویی زیر پاش خالی شد و داشت میوفتاد که دستای یه نفر دور دستش حلقه شده و اونو بالا کشید
فین فین کنان خودشو تو بغل پسر انداخت و قول داد که از اون به بعد دیگه به حرفای عشقش گوش بده

ᕱ ⑅ ᕱ 🎀 𓏔 𝐕𝐚𝐧𝐢𝐥𝐥𝐚 𝐛𝐮𝐧𝐧𝐲 🦋✨ ⊹ ִֶָ 💒 ᖚ




꒰🍬 Sydney ྀ۪۪꒱⠠᰷⸱↷
ミ☁︎ ❝ 🍓- [ 1 November ]
 ⊱ ⸾⤻☁️ fall ‧₊˚ : 🐰

تصمیم گرفته بودن برن دریا اما همش مخالفت میکرد
هر چی م که دختر بدبخت میپرسید که چرا نمیای ، چیزی نمی گفت و ساکت میموند
- خفه شووو میگم نمیامم
دختر رو به روش که دلش شکسته بود با دل شکسته و چشم گریون به دختر نگاه میکرد
باورش نمیشد که بهش چنین حرفی بزنه
سمت اتاقشون رفت و تو تخت خوابید
دختر بد اخلاق قصه که میخواست از دل دوست دخترش در بیاره ، سمت اتاق رفت و اونو به زور آماده کرد تا برن دریا
وقتی به اسکله رسیدن بیبی ش بدو بدو رفت و لبه ی پل چوبی نشست و پاهاش رو تکون میداد تا بلکه نوک پاهاش به آب بخورن
اما دختر فقط نگاهش میکرد
شاید این قشنگ ترین صحنه ای بود که میتونست ببینه
نیشخندی زد
- مواظب باش نیوفتی تو آب حوصله ی مریض داری ندارمااا ، آب سرده

ᕱ ⑅ ᕱ 🎀 𓏔 Blulone hêv ⊹ ִֶָ 💒 ᖚ





20 last posts shown.

19

subscribers
Channel statistics