سَدا


Channel's geo and language: not specified, not specified
Category: not specified


ارتباط با ادمین
@Elhamasadolahi

Related channels

Channel's geo and language
not specified, not specified
Statistics
Posts filter


Forward from: بانک ادبیات ایران
منتشر شد
رمان شوالیه های کوچک شهر
نوشته رضازنگی آبادی نشر هوپا:
خاله به طرف سولماز رفت که او را ببوسد اما فقط هوا را در آغوش گرفت. نه سولماز بود نه پشمک. خاله هی صدا زد: «سولماز، سولماز،...» بعد داد زد: «سولماز، سولماز، سولماز، پشمک، پشمک...»
هیچ اثری از او نبود. بعد فقط صدای سولماز می‌آمد که آواز می‌خواند:
من ابر می‌شم می‌رم اون بالا
من آب می‌شم می‌رم ته چاه‌
من دود می‌شم می‌رم تو ابرا
من اشک می‌شم می‌رم تو چشما
من خاک می‌شم می‌رم تو دشتا
من عشق می‌شم می‌رم تو قلبا
صدای سولماز تبدیل به صدای باران شد. خاله دوباره آمد پشت پنجره‌ی اتاق سولماز و بیرون را نگاه کرد. بیست و هفت دخترون همه در قد و قامت سولماز چترهای رنگی روی سرشان گرفته بودند و از کنار ریل‌ها به سمت باغ گلابی می‌رفتند. همه با هم برگشتند و برای خاله دست تکان دادند. همه‌ی بیست و هفت دخترون، سولماز بودند که به خاله لبخند می‌زدند. خاله لبخند آن‌ها را به وضوح از لابلای باران می‌دید. بعد دیگر هیچکدام نبودند، درخت‌های گلابی‌ها شسته شده بودند و می‌درخشیدند.
#رضا_زنگی_آبادی
#نشر_هوپا
#رمان




Forward from: فصلنامه داستان شیراز
فراخوان دریافت داستان کوتاه فارسی، داستان ترجمه، تحلیل داستان، نقد و مقالهٔ پژوهشی ادبیات داستانی برای انتشار در بخش "ادبیات داستانی" شمارهٔ سیزدهم فصلنامه تخصصی ادبیات و هنر "داستان شیراز"

شماره ۱۳، پاییز ۱۳۹۹

- محدودیت حجم برای متون و آثار ارسالی وجود ندارد.
- معیار سنجش آثار داستانی، تنها کیفیت زیبایی‌شناختی آن‌ها خواهد بود.
- یادداشت‌های کوتاه، معرفی کتاب و مرور آثار در بخش تحلیل و نقد و مقالات پژوهشی پذیرفته نخواهند شد.
- نوشتارها در دو قالب "پی‌دی‌اف" و "وُرد" آماده‌سازی و ارسال گردد.
- نویسندگان و پژوهشگرانِ محترم؛ به همراهِ نام و نامِ خانوادگی و شماره تماس، یک فایلِ الکترونیکی از عکس خودشان را نیز ارسال نمایند.

مهلتِ دریافتِ نوشتارها:
حداکثر تا پانزدهمِ مردادماه ۱٣٩۹

نشانی الکترونیکی دریافت نوشتار:
E-mail : dastaneshiraz@gmail.com

تماس با خالو خالد، دبیر بخش ادبیات داستانی: (واتس‌آپ یا تلگرام) ۰۹۳۸۱۲۱۷۶۰۷


Dastaneshiraz.com
@dastaneshiraz




نمی دانم ماجراهای پشت پرده مرتبط با جمعیت امام علی چیست، واقعا نمی دانم و قضاوتی هم ندارم. اگر اساسا قضاوت یک شهروند معمولی مهم باشد.‌از آن همه چیز دانی مرسوم بی بهره ام که نسبت به تمام اتفاقات و اخبار اجتماعی سیاسی اقتصادی "واکنش"! نشان دهم؛ اما به عنوان عضو قدیمی یک سازمان باسابقه و بزرگ امدادی و خیریه و غیردولتی به نام جمعیت هلال احمر، با فعالیت های جمعیت امام علی نا آشنا نیستم و خدمات این جمعیت را در کمک به آسیب دیدگان از حوادث بزرگ طبیعی دیده و شنیده و گاه مکتوب و مستند کرده ام که آخری اش زلزله کرمانشاه در آبان نود و شش بود‌... اما می خواهم پلی بزنم به ادبیات داستانی ایران که در اضمحلال فرهنگی اقتصادی سینمای ما در طول دهه اخیر، می رود که جای آن بنشیند و فخر و آبروی عرصه فرهنگ سالیان اخیر ما شود با همه مصیبت های نویسنده بودن در این اوضاع، از فشار سانسور و خودسانسوری گرفته تا تنگناهای اقتصادی. می خواهم از رمانی یاد کنم به نام"ناتمامی" از زهرا عبدی که در آن وضعیت کودکان کار و خدمات اعضای شاخه دانشجویی تشکیلاتی خیریه که بدیل داستانی جمعیت امام علی است تصویر شده است؛ البته ناتمامی لایه های مضمونی تاریخی اجتماعی فرهنگی متعدد دارد و کودکان کار و زنان بی سرپرست و بد سرپرست صرفا پس زمینه موضوعی آن است. به نظرم خانم عبدی با سه رمانی که در دهه نود نوشته، از رمان نویسان مطرح این دهه است؛ بماند که رمان اولش "روز حلزون" را علیرغم موضوع آن که با مفقودان جنگ مربوط است و از مهم ترین موضوعات مورد علاقه و مطالعه و کار من است، از نظر زبان و روایت دوست ندارم، چون خانم عبدی که قبل از رمان نویسی شاعر بوده، در اولین رمان اش هم جای داستانگویی، شاعر ی اش را به رخ می کشد و شخصیت هایش گاه رفتارهای هیستریک دارند تا آنکه از سر دردی انسانی بیقرار باشند؛ اما دومین رمان او ساخت و پرداخت بقاعده تری دارد. زهرا عبدی در "ناتمامی" با نگاهی استعاری کلانشهر تهران را چون نامادری ای نامهربان می بیند و نقاب از چهره رنگ و روغن زده این عروس هزارداماد، این کلانشهر زهردار خوش خط و خال کنار زده و زیر پوست شهر را نشان می دهد و از زنان کولی و کودکان کار و دانشجویان مهاجر و دانشگاه های گرفتار روسا و استادان بی دانش و عنوان پرست و نخبه ستیز می نویسد و خوب هم می نویسد، نیز از فقدان زنانگی و ناممکن بودن مادری و فقدان امنیت عاطفی اقتصادی اجتماعی‌، ضمن آنکه خط روایی اصلی رمان قصه ناتمام و رمز آمیز گم شدن"لیان" دختر دانشجوی بوشهری است که با یکی از مراکز خدمت رسان به کودکان کار همکاری می کرده. اگرچه در وجود راوی این قصه هم - چون روز حلزون- گوشت تلخی و تلخ اندیشی ای لانه کرده که مشخصه ذهنی و زبانی راویان یا شخصیت های اغلب رمان ها و داستان های این روزگار شده، و باز بماند که تلخ اندیشی و تلخ زبانی و تلخ اندیشی و تند و تیزی افراطی، حوصله خواننده را از گنده دماغی نویسنده- راوی سر می برد و او ملول و دلزده می کند و با نور افکندن بر تلخی ها متفاوت است؛ این نکته به یک بحث زیبایی شناختی مربوط می شود و در جا و مجال دیگری باید به آن پرداخت. با این همه، خانم عبدی رمان نویس مهم این سال هاست و "ناتمامی" از منظر پرداختن به همان‌ موضوعی که در آغاز اشاره کردم خصوصا در این روزها خواندنی است.

#نورالله_نصرتی
#رمان #ناتمامی #زهرا_عبدی

@chanelsada




در باب «پسامدرنیسم»
از کتاب #نقد_ادبی_و_دموکراسی
(جستارهایی در نظریه و نقد ادبی جدید)
#دکتر_حسین_پاینده
بخش #فراداستان

@chanelsada


در باب «پسامدرنیسم»
از کتاب #نقد_ادبی_و_دموکراسی
(جستارهایی در نظریه و نقد ادبی جدید)
#دکتر_حسین_پاینده
بخش #فراداستان

@chanelsada


در باب «پسامدرنیسم»
از کتاب #نقد_ادبی_و_دموکراسی
(جستارهایی در نظریه و نقد ادبی جدید)
#دکتر_حسین_پاینده
بخش #فراداستان

@chanelsada


از کتاب #آشویتس_خصوصی_دکتر_شریفی
#رضا_براهنی
نشر #کاروان
چاپ دوم/1381

گزینش متن #الهام_اسدالهی

البته دکتر رضا اگر می‌خواست می‌توانست یکی از چند قصه‌ای را که پاک‌نویس کرده و به‌صورت یک مجموعه‌ی ۴۵۰ صفحه‌ای کتاب‌های چاپ‌شده‌اش پنهان کرده بود و همگی هم کاملاً بی‌خطر بود از کتاب‌ها در آورد، فتوکپی کند و بدهد دکتر اکبر و قال قضیه را بکند. ولی مساله در ذهن دکتر رضا به این سادگی طرح نمی‌شد. پیچیدگی قضایا به حدی بود که او احساس سردرگمی می‌کرد. ولی برغم این پیچیدگی یک حادثه‌ی مهم اتفاق افتاده بود که ذهن او را هم مثل ذهن هر ایرانی دیگر به خود مشغول می‌کرد: رئیس جمهور «بیل کاف» آمریکا دستور محاصره‌ی اقتصادی ایران را داده بود. دولت می‌کوشید خود را از این تنگنا نجات دهد و قدم‌های خیلی جدی هم، که یکی از آنها تثبیت قیمت دلار در سیصد تومان بود، برداشته بود و مبارزه‌ای پیگیر با دلالان ارز، محتکرها، مرتکبین اختلاس از بانک‌ها، خروج ارز و غیره می‌کرد و همه این‌ها می‌توانست آن موضوع واقعا بکر و جاندار را در اختیار هر قصه‌نویسی بگذارد، مشروط بر اینکه اولا قضیه دقیقا فهمیده می‌شد، ثانیا با واقعیت عینی جامعه و جهان جور در می‌آمد، ثالثاً دیدگاه زیباشناختی لازم برای ارائه اثر و نه به صورت گزارش، بلکه به صورت هنری، پیدا می‌شد و ده‌ها مساله دیگر هم حل می‌شد. اتفاقاً بخت هم با او بود و بیشتر به این دلیل می‌توانست از خیر آن دست‌نویس ۴۵۰ صفحه‌ای فعلا بگذرد و به این قضیه‌ی زمان حال و درگیری «بیل کاف» با ایران بپردازد، به خصوص از این‌نظر و این همان شانسی بود که آورده بود که دکتر اکبر هم از مبارزان بسیار جدی علیه سیادت آمریکا در جهان بود و هم از قصه دکتر رضا خوشش می‌آمد و آن‌را پیش از قصه‌های سایر قصه‌نویس‌ها برای برگزیده‌ی مشهدی در نظر می‌گرفت. خود دکتر اکبر به خاطر همین مبارزه سال‌ها در زندان شاه مانده بود و اگر دکتر رضا می‌توانست با قصه‌اش داد ایران را از امپریالیسم بستاند، در واقع داد دکتر اکبر را هم از شکنجه‌گران، از سرمایه‌داران جهانی و ده‌ها مقوله‌ی مربوط به این قضایا می‌ستاند. پس فکر کرد قصه‌ای بنویسد که با ترکیب بدیع استعاره و مجاز مرسل، با تکیه بر نوعی رئالیسم انتقادی با چاشنی رئالیسم سوسیالیستی، با فلفل نه چندان تلخ و نه‌چندان شیرین ایدئولوژی‌های مقبول زمان گذشته، حال و آینده با فرازهایی به قول عوام مناسب با حال، و شیوه‌ی جریان سیال ذهن و تک‌گفتار درونی، حساب «بیل کاف» و محاصره‌ی اقتصادی او را برسد. به همین سادگی....

@chanelsada


Forward from: @attachbot
‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ 🎧 رمان:
#شکار_کبک
⭐ #قسمت_دوم
✍ نویسنده:
#رضا_زنگی_آبادی
🎙 گوینده:
#شهلا_رضاسلطانی
🌈اختصاصی کانال مدرسه داستان
@vlib_school


از کتاب #نقد_ادبی_و_دموکراسی
(جستارهایی در نظریه و نقد ادبی جدید)
#حسین_پاینده
انتشارات #نیلوفر
چاپ دوم1388

گزینش متن #الهام_اسدالهی

بخش «مرگ مولف در نظریه‌های ادبی جدید»:
الیوت برای روشن کردن این موضوع که مولف چگونه شخصیت خویش را در متنی که می‌نویسد محو می‌کند، قیاسی را درباره‌ی نتیجه‌ی حاصل از ترکیب دو گاز در یک فعل و انفعال شیمیایی ذکر می‌کند و می‌گوید: «اکسیژن و دی اکسید گوگرد وقتی در مجاورت فیلامان پلاتین با یکدیگر ترکیب می‌شوند اسید گوگرد به وجود می‌آورند. این ترکیب صرفاً زمانی صورت می‌گیرد که پلاتین هم در این فعل و انفعال وجود داشته باشد. اما در اسید حاصل هیچ نشانه‌ای از پلاتین نیست و خود پلاتین هم ظاهراً از این ترکیب تاثیری نپذیرفته و همچنان متعطل و خنثی و تغییرنیافته باقی مانده است. ذهن شاعر همانند آن تکه‌ی پلاتین است. شاید بخشی از ذهن شاعر یا تمام ذهنش بر تجربیات خود او تاثیر بگذارد لیکن هنرمند هر چه قدر کمال هنری‌اش بیشتر باشد در درونش به همان میزان جدایی تمام عیارتری بین او که رنج می‌برد و ذهنی که متن ادبی را خلق می‌کند وجود خواهد داشت، و ایضا به همان میزان، ذهنش شور و هیجانی را که مواد و مصالح کار آن‌اند به نحو کامل‌تری هضم و مستحیل خواهد کرد.» از بحث الیوت این نتیجه برمی‌آید که برای فهم یک متن ادبی نمی‌توان به مولف متن استناد کرد. یا نباید کوشید تا ذهنیت مولف و شخصیت او را شناخت یا با بررسی متن بازسازی کرد. مولف صرفاً با در گذشتن از خود و تبدیل شدن به یک میانجی می‌تواند زمینه نگارش متن را فراهم کند. مولف از نظر الیوت کسی است که به سبب دانستگی درون خود رنج می‌برد اما مولف اگر بخواهد موفق به خلق اثر ادبی شود باید ابتدا شور و هیجانی را که ساخت‌مایه‌های نگارش متن هستند در خود مستحیل کند و بعد دست به نوشتن اثر بزند. به بیان دیگر تا زمانی که مولف ذهن خلاق خود را از شخصیت رنج کشیده‌اش مجزا نکند امکان نگارش متن را نخواهد داشت. بنا بر این مفروضات، برای فهم معنای متن یا برای نقد متن هم نمی‌توان به اطلاعاتی که شخصیت نویسنده یا باورها و خلق و خوی او را بر ما معلوم می‌کند استناد کرد. زیرا آنچه موجب نوشتن متن شده کنار گذاشتن همان شخصیت و باورها و خلق‌و‌خو است.

@chanelsada


از کتاب #نقد_ادبی_و_دموکراسی
(جستارهایی در نظریه و نقد ادبی جدید) #حسین_پاینده
#انتشارات_نیلوفر

گزینش‌ متن #الهام_اسدالهی

بخش مقدمه:
... ادبیات گفتمانی است درباره زندگی و پیچیدگی تجربه‌های ما انسان‌ها. آن کسانی که در زندگی واقعی از تفکر نقادانه درباره‌ی تجربه‌های حیات اجتماعی خویش عاجز هستند، نمی‌توانند به کاویدن نقادانه پیچیدگی‌های متون ادبی علاقه‌مند شوند. به‌همین منوال آن کسانی که تحمل ارزیابی نقادانه از اندیشه‌ها و رفتار خود را ندارند، طبیعتاً از قوای ذهنی لازم برای ارزیابی نقادانه صناعت‌ها و مضامین متون ادبی هم نمی‌توانند برخوردار باشند. شرط لازم برای نگرش نقادانه به حیات اجتماعی یا نفس خود، باور داشتن به دموکراسی است. فقدان این نگرش نقادانه و باور نداشتن به دموکراسی باعث می‌شود تا نظریه‌های ادبی جدید موضوعاتی نامربوط به زندگی جلوه کنند و به‌همین ترتیب اعمال کردن این نظریه‌ها به منظور نقد متون ادبی کاری بی‌ثمر_و در بهترین حالت، تفنن افراد عاطل و بی‌غم_ محسوب گردد.
نظریه‌های ادبی و نقد ادبی نمی‌توانند در محیط‌های آکادمیک به موضوعی علاقه‌‌برانگیز یا مشوق پژوهش تبدیل شوند مگر اینکه تکثر صداهای متباین و حتی متخالف را بپذیریم و باور داشته باشیم که مطرح شدن یا ترویج آرا و افکار گوناگون، حق انکارناپذیر همه انسان‌هاست. نقد ادبی از یونان باستان (مهد دموکراسی) برآمد. مجادله‌های ارسطو با استاد خود افلاطون میسر نشد مگر به مدد ذهنیت دموکراتیک اندیشمندان یونانی و غلبه‌ی حال و هوایی دموکراتیک بر حیات اجتماعی یونانیان و روابط ایشان با یکدیگر. گسترش و پیچیده‌تر شدن نظریه‌های ادبی و پیدایش انواع و اقسام رهیافت‌های نقد ادبی در غرب، ثمره‌ی چنین شالوده محکمی برای پرورش اندیشه است.
نقد فرمالیستی، نقد مبتنی بر واکنش خواننده، نقد مارکسیستی، نقد ساختارگرایانه، نقد روانکاوانه، نقد فمینیستی، نقد تاریخ‌گرایانه جدید، نقد واسازانه، نقد فرهنگی، نقد پسااستعماری، نقد اسطوره‌ای و کهن‌الگویی، نقد پدیدارشناسانه، نقد نشانه‌شناسانه و انواع نقدهای موضوع به پساساختارگرایانه، عناوین رهیافت‌هایی هستند که در اقدام زمینه‌ای دموکراتیک یا بدون برخورداری از ذهنیتی دموکراتیک نمی‌توانسته‌اند به وجود آیند بدون آن‌که به حذف یکدیگر منجر شوند...

@chanelsada






پیج اینستاگرام فصل‌نامه سَدا 👆👆




Forward from: آشرام ادبیات(مبرهن)
کمونیست‌های کامبوجی می‌خواستند به جایی بروند که هیچکس تاکنون نرفته بود. تخلیه شهرها، لغو پول، نفی علم و دانش، نفی زندگی خانوادگی.
شعارشان این بود: «صفر برای او، صفر برای تو این یعنی کمونیسم.»
هدف غایی نابود کردن شخصیت فردی بود.
حزب کمونیست کامبوج به رهبری پل پوت در عزمش برای ایجاد انسان کمونیست نوین از طریق سوق دادن منطق برابری‌طلبی، خود ساماندهی تعاونی و نابودی تدریجی دولت بر آرمان‌های انقلاب فرانسه، رویه‌های چین مائوئیست و روشی های استالینیسم ایفای نقش می‌کرد.
تا بهار ۱۹۷۶ کادرهای محلی گزارش دادند که حدود چهل درصد جمعیت به تب مالاریا مبتلا شده است. در «پورسات» ۴۵ کیلومتری جنوب پنوم پن مردم به قدری در مضیقه بودند که آدم‌خواری رایج شده بود.
قاعدگی در زنان به دلیل نرسیدن غذا به بدنشان متوقف شده بود.
پل پوت در سخنرانی‌هایش تاکید داشت که جمعیت کشور باید بیشتر شود تا به مرز ۱۵ تا۲۰ میلیون نفر برسد. اما در جایی که زنان به سبب سوتغذیه قاعده نمی‌شدند افزایش جمعیت چگونه امکان‌پذیر بود؟
آدم‌های صاحب‌منصب و هواداران رژیم به بهترین نحو تغذیه می‌شدند. آنها گوشت، برنج، ماهی در اختیار داشتند.
یک عضو میلیشیای روستایی بعدها نوشت: «آنهایی که ما شب مُچشان را در حین بدگویی به رژیم گرفته بودیم آموزش می‌دادیم که باید سخت‌تر از دیگران کار کنند.اگر حرفشان را تکرار می‌کردند کشته می‌شدند.کشتنشان یا با چماق بود یا کلنگ. بچه‌ها هم اگر اشتباه می‌کردند کشته می‌شدند. من با اعدام موافق بودم زیرا آنهایی که اشتباه می‌کنند باید مسئولیت اشتباهات‌شان را بپذیرند.»
قتل‌ها در شب به صورت محرمانه انجام می‌گرفت. مردم تحت تاثیر این جنایت‌ها شعر ترسناکی ساخته بودند با این مضمون: «آنگکار(حزب) می‌کشد اما توضیح نمی‌دهد.»

تا زمستان ۱۹۷۵، توده مردم کامبوج، از نگاه رهبری، حزب، رژیم، به مشتی ارقام صرف بر روی کاغذ تبدیل شده بودند. این را می‌شد از یک بیت شعر ترسناکی که کادرهای خمر سرخ وقت کشتن فرد بر زبان می‌آوردند نیز فهمید «نگهداشتنت فایده نداره، کشتنت ضرر نداره.»


از کتاب #پل_پوت_کابوس_سرخ
نوشته‌ی #فیلیپ_شورت
ترجمه #بیژن_اشتری
انتشارات #ثالث
چاپ سوم۱۳۹۸

گزینش متن #ابوالقاسم_مبرهن

@AshrameAdabiyat


Forward from: انجمن داستان اقاليم
اعلام اسامی برگزیدگان نهایی #جشنواره_نقد_اقالیم؛
هیآت داوران متشکل از آقایان #سعید_محسنی و #رهبری از میان نقدهای برگزیده ی مرحله ی اول، نفرات اول و دوم هر بخش را به عنوان برگزیده ی جشنواره انتخاب کردند:
بخش ازاد:
نفر اول:خانم #سونیا_بهرو لوح تقدیر و کارت هدیه به مبلغ دویست هزار تومان
نفرات دوم مشترکا:
اقای #امین_چوبین؛ لوح تقدیر و کارت هدیه به مبلغ یک صد هزار تومان
اقای #نورالله_نصرتی؛ لوح تقدیر و کارت هدیه به مبلغ یک صد هزار تومان
بخش ویژه:
نفر اول: اقای #امید_کامیار_نژاد. لوح تقدیر و کارت هدیه به مبلغ دویست هزار تومان
نفر دوم: اقای #رضا_خواجه_علی؛ لوح تقدیر و کارت هدیه به مبلغ یکصد هزار تومان





🔽لطفا کانال مارا به دوستان خود معرفی کنید.


https://t.me/aghalimstory


نسخه‌ی چاپی شماره‌ی پنجم «سدا» برای دوستانی که مایل به گرفتن پرینت هستند. 👆👆👆

20 last posts shown.

241

subscribers
Channel statistics