𝖼𝗁𝗈𝖼𝗈𝗅𝖺𝗍𝖾 𝗆𝗂𝗅𝗄


Channel's geo and language: not specified, not specified
Category: not specified


✦  𝖨 𝖺𝗆 𝗆𝗈𝗈𝗇 𝗆𝖺𝖽𝖾 𝗁𝗈𝗇𝖾𝗒 !
𝗌𝗍𝖺𝗒 𝗐𝗂𝗍𝗁 𝗆𝖾, 𝖨 𝖽𝗈𝗇'𝗍 𝗐𝖺𝗇𝗍
𝗍𝗈 𝗅𝖾𝖺𝗏𝖾 🪐

Related channels

Channel's geo and language
not specified, not specified
Category
not specified
Statistics
Posts filter


-


Forward from: ‌ ‌ ‌ ‌﹫‌ ‌𝖢𝖺𝖿𝖾
﹙ ‌ ❀ ﹚ ‌ فـور ‌ کنید ‌ ، روي‌ ‌ پست ‌ مَدنظـرتون
‌ ‌ ‌ریپ ‌بزنـید ‌ تا ‌ فـورش ‌ کنـم ‌ اینـجا .


Forward from: 𝖩𝖾𝗈𝗇'𝗌𝖣𝗂𝖺𝗋𝗒
— فوروارد کنید تا دو به دو، شما رو به ملاقات‌ دعوت کنم و بگم هر کدوم در اون ملاقات، چه‌ چیزهایی می‌شنوید.




بالای تپه‌ها ایستاده بود. خورشید درحال خوابیدن و ماه درحال بیدار شدن و درخشیدن بود. به دوستانش نگاه کرد که فارغ از هر دغدغه و مشکلی، گویی که فقط خودشون و خودشون توی اون دنیا وجود داشتن، میدویدن و از تپه ها پایین می‌رفتن و صدای خندشون کل گوش‌های دختر رو پر کرده بود.
برای اولین بار بعد از ۳ ماه وحشتناک، احساس راحتی و خوشحالی می‌کرد. انگار سبک شده بود. دوستاش این قدرت رو بهش داده بودن. نسیم می‌وزید و درخت‌هارو به رقص درآورده بود، دست‌هاش رو باز کرد، چشماش رو بست، و شروع کرد به چرخیدن و لذت بردن از نسیمی که بین موهاش و لباس‌هاش میپیچه و حس آرامش رو بهش منتقل می‌کنه.


Marcher avec lui me fait me sentir bien vivant. 🧺










⭐️ ─ اون توی این چپتر از زندگیش خیلی تجربه کسب کرد. دوست‌های زیادی رو بدست آورد و دوست‌های زیادی رو از دست داد. فهمید که هیچ‌چیز همیشگی نیست و هرکسی که می‌گه ' فلان چیز همیشگیه ' کاملاً اشتباه می‌کنه و درکی از حقایق و اتفاقات اطرافش نداره. اون تلاش کرد، تلاش کرد تا بتونه بزرگ بشه و رشد کنه. تلاش کرد تا بتونه تبدیل به اون آدمی که می‌خواد همه اون رو بشناسن بشه. خیلی شکست خورد و جا زد، خیلی جاها ناامید شد و تردید داشت، ولی در آخرش اون یاد گرفت که باید خودش رو همونطوری که هست بپذیره، اون هموتطری که هست عالیه، نیازی نیست خودش رو ' اینجوری ' یا ' اونجوری ' کنه تا مردم قبولش بکنن. اون همونجوری که دلش می‌خواد هست و خودش رو دوست داره.
اون از آدمای تاکسیک خیلی زیادی فاصله گرفت و خودش هم تصمیم گرفت تا جایی که می‌تونه از شخصیت ' سم یا تاکسیک ' بودن فاصله بگیره. اون فهمید آدمها هیچکدوم قابل اعتماد نیستن. فهمید هیچکدوم ارزش این رو ندارن که خودت رو بخاطرشون عوض کنی. فهمید خیلی‌هاشون لیاقت عشق و محبت رو ندارن. و خیلی چیزای دیگه. خیلی چیزای دیگه فهمید و رشد کرد و بزرگ شد.
و می‌دونه که قراره بزرگ تر از اینم بشه، می‌دونه قراره بازم رشد کنه و بازم تجربه به دست بیاره تا توی چپتر بعدی زندگیش، از اینی که هست خوشحال تر و راضی‌تر باشه.
✦ ─ 𝗓𝖾𝗂𝗇 , 17 𝖠𝗉𝗋𝗂𝗅 2023


من تورو می‌شناسم.. من یک‌بار با تو توی رویاهام روی چمن‌های سبز، زیر ماهی که نورش همه جارو روشن کرده بود نزدیک کاخی که توی جنگل محاصره شده بود قدم زدم. من تو رو میشناسم، می‌دونم اسمت چیه، می‌دونم از کجا اومدی، می‌دونم چطوری به رنگ سبز عشق می‌ورزی، می‌دونم وقتی از چیزی ناراضی با هیچکس صحبت نمی‌کنی و تصمیم میگیری ناراحتیت / عصبانیتت رو با قدم زدن توی جنگل، با موزیک گوش دادن، با تماشا کردن ویدیوهای موردعلاقت، فروکش کنی. من می‌دونم تو علاقه‌ ی وصف‌ناپذیری به شعر و نقاشی، به موزه و موسیقی، به کتاب و پاییز داری. من تو رو می‌شناسم. با تو یک بار در رویاهام قدم زدم.




This. #Killer. Wrote you a
#Poem ,, 𝖠𝗋𝖾 𝗒𝗈𝗎 𝗀𝗈𝗂𝗇𝗀 𝗍𝗈 𝗅𝖾𝗍
" 𝘏𝘪𝘴 𝘓𝘰𝘷𝘦 " 𝖦𝗈 𝗍𝗈 #𝖶𝖺𝗌𝗍𝖾 ? 🎭



15 last posts shown.

24

subscribers
Channel statistics