او همیشه آرزویی کوچڪ داشت ˒ زوالِ ادراکِ تاریڪش ˓
و حالا در انتظار پرندهی نیستیِ کهنسال بود
تا شاید کسی بخواهد بگوید؛ کمی امروز را زندگی کن
و حالا در انتظار پرندهی نیستیِ کهنسال بود
تا شاید کسی بخواهد بگوید؛ کمی امروز را زندگی کن