رنج، برای ذهن است و درد، برای بدن. زمانی که دستت را روی آتش میگیری درد را تجربه میکنی. درد اشتباه نیست این هوشِ بدن است که به شما میگوید: دستت را از روی آتش بردار؛ بنابراین درد در جهت سلامتی شما عمل میکند. رنج هم دقیقاً به همان شیوه در سطح ذهن عمل میکند. رنج سیگنالی است که به شما میگوید چیزی نیاز به توجه دارد. رنج حامل این پیام است که ما خودمان را با مجموعهای از افکار و احساسات اشتباه گرفتهایم. بهعبارتدیگر، رنج برای این نیست که ما را ناکام کند، رنج به معنای مجازات ما نیست. بلکه برعکس، برای کمک کردن به ما اینجاست. رنج ندای بیداری است. حقیقتِ رنج همین است. آن در خدمت میل و اشتیاق شما به سعادت و شادی است. رنج به شما میگوید که تو اکنون دستت را روی آتش گرفتهای؛ و همینطور میگوید: خودت را با یک خودِ محدودِ منفصل اشتباه گرفتهای. بهتر نگاه کن.
این ندا در ابتدا ملایم است اما بهمرور شدت بیشتری میابد. صرفنظر از شدتش، این ندای بیداری همیشه چیز یکسانی میگوید: ما ازآنچه حقیقتاً هستیم غافلیم و آن را فراموش کردهایم.
این ندا در ابتدا ملایم است اما بهمرور شدت بیشتری میابد. صرفنظر از شدتش، این ندای بیداری همیشه چیز یکسانی میگوید: ما ازآنچه حقیقتاً هستیم غافلیم و آن را فراموش کردهایم.