شب شد غمِ دنیا به سرم ریخت دوباره
اشک از مژه یِ مختصرم ریخت دوباره
تا آمدم آرام بگیرم گلِ یادت
آتش به دلِ دربدرم ریخت دوباره
چون مرغِ اسیرِ قفسِ رفته ز یادم
از سردیِ شب بال و پرم ریخت دوباره
در ماهترین حالتِ رخشنده یِ مهتاب
تجسیمِ تو در جان شررم ریخت دوباره
آن شعر که در کاسه به منظورِ تو کردم
با لرزشِ دل دور و برم ریخت دوباره
تا صبح از آن کوچه گذشتم تو نبودی
صد خاطره پیشِ نظرم ریخت دوباره
#آریا_کریمی
💔 @eshghoHasrat2
اشک از مژه یِ مختصرم ریخت دوباره
تا آمدم آرام بگیرم گلِ یادت
آتش به دلِ دربدرم ریخت دوباره
چون مرغِ اسیرِ قفسِ رفته ز یادم
از سردیِ شب بال و پرم ریخت دوباره
در ماهترین حالتِ رخشنده یِ مهتاب
تجسیمِ تو در جان شررم ریخت دوباره
آن شعر که در کاسه به منظورِ تو کردم
با لرزشِ دل دور و برم ریخت دوباره
تا صبح از آن کوچه گذشتم تو نبودی
صد خاطره پیشِ نظرم ریخت دوباره
#آریا_کریمی
💔 @eshghoHasrat2