#پارت_11 ~-~☀️🥒
با آسمان داشتیم میرفتیم سمت ماشین، باراد جلومو گرفت و گفت: آسمان خانوم اگه میشه من تابانو امروز ازتون قرض بگیرم
آسمان خندید و گفت: حتمااا
چپ چپ داشتم آسمانو نگاه میکردم
سوییچ و دادم به آسمان و سوار ماشین باراد شدم
باراد حرکت کرد و ضبطو روشن کرد و صداشو زیاد کرد
بعد چند مین صدارو کمتر کردم و .گفتم: قبول میکنم
باراد گفت: چیو؟.
گفتم: درخواست دوستیتو
باراد وسط خیابون ترمز کرد و داشت بهم نگاه میکرد
خندیدم و گفتم چرا وسط خیابون ترمز کردی؟
بدون اینکه چیزی بگه رفت تو خاکی و ماشینو خاموش کرد و گفت: ینی الان تو مال منی دیگه درسته؟
لبخند زدم و گفتم: آره فکر کنم
باراد گفت: امروز برنامه دارم برات
گفتم: چی؟
باراد گفت: سورپرایزه، اما چیز خاصی نیست
باراد با یه دست داشت رانندگی میکرد و با اون دستش دستمو گرفته بود
بعد چند دقیقه کنار به رستوران وایساد..
وارد رستوران شدیم و دوتا پیتزا سفارش دادیم
گفتم: باراد بگو چه سورپرایزی داری؟
.باراد گفت: میدونی وقتی صدام میکنی عاشق اسمم میشم؟
گفتم: میگم تو این همه رمانتیک بازیارو از کجا یاد میگیری؟
باراد خندید و گفت: ماهور یاد میده .بهم، راستی ماهور میخواد فردا به آسمان درخواست دوستی بده بهش نگیااا
گفتم: وای واقعاا؟
باراد گفت: آره در نگاه اول عاشق شد
پیتزاهامونو اوردن و مشغول خوردن شدیم
وقتی غذای باراد تموم شد برای من یه تیکه پیتزا بود
نصفش کردم و گزاشتم تو بشقاب باراد و گفتم: من اونقدر دوست دارم که حاظرم تیکه آخر پیتزامو باهات نصف کنم^^
باراد گفت: مگه میشه عاشق تو نبود؟!
لبخند زدم و بقیه پیتزارو خوردم
بعد از پرداخت پول از رستوران رفتیم بیرون...
❤️ @EshQ_Penhoni
💛💛 @EshQ_Penhoni
💚💚💚 @EshQ_Penhoni
💙💙 @EshQ_Penhoni
💜 @EshQ_Penhoni
با آسمان داشتیم میرفتیم سمت ماشین، باراد جلومو گرفت و گفت: آسمان خانوم اگه میشه من تابانو امروز ازتون قرض بگیرم
آسمان خندید و گفت: حتمااا
چپ چپ داشتم آسمانو نگاه میکردم
سوییچ و دادم به آسمان و سوار ماشین باراد شدم
باراد حرکت کرد و ضبطو روشن کرد و صداشو زیاد کرد
بعد چند مین صدارو کمتر کردم و .گفتم: قبول میکنم
باراد گفت: چیو؟.
گفتم: درخواست دوستیتو
باراد وسط خیابون ترمز کرد و داشت بهم نگاه میکرد
خندیدم و گفتم چرا وسط خیابون ترمز کردی؟
بدون اینکه چیزی بگه رفت تو خاکی و ماشینو خاموش کرد و گفت: ینی الان تو مال منی دیگه درسته؟
لبخند زدم و گفتم: آره فکر کنم
باراد گفت: امروز برنامه دارم برات
گفتم: چی؟
باراد گفت: سورپرایزه، اما چیز خاصی نیست
باراد با یه دست داشت رانندگی میکرد و با اون دستش دستمو گرفته بود
بعد چند دقیقه کنار به رستوران وایساد..
وارد رستوران شدیم و دوتا پیتزا سفارش دادیم
گفتم: باراد بگو چه سورپرایزی داری؟
.باراد گفت: میدونی وقتی صدام میکنی عاشق اسمم میشم؟
گفتم: میگم تو این همه رمانتیک بازیارو از کجا یاد میگیری؟
باراد خندید و گفت: ماهور یاد میده .بهم، راستی ماهور میخواد فردا به آسمان درخواست دوستی بده بهش نگیااا
گفتم: وای واقعاا؟
باراد گفت: آره در نگاه اول عاشق شد
پیتزاهامونو اوردن و مشغول خوردن شدیم
وقتی غذای باراد تموم شد برای من یه تیکه پیتزا بود
نصفش کردم و گزاشتم تو بشقاب باراد و گفتم: من اونقدر دوست دارم که حاظرم تیکه آخر پیتزامو باهات نصف کنم^^
باراد گفت: مگه میشه عاشق تو نبود؟!
لبخند زدم و بقیه پیتزارو خوردم
بعد از پرداخت پول از رستوران رفتیم بیرون...
❤️ @EshQ_Penhoni
💛💛 @EshQ_Penhoni
💚💚💚 @EshQ_Penhoni
💙💙 @EshQ_Penhoni
💜 @EshQ_Penhoni