قاصدک های طاعون زده..


Channel's geo and language: not specified, not specified
Category: not specified


شهر سکوت ارامگاه خاطراتی که هرگز شکل نگرفتند و دختری پنهان شده در سایه ها

Related channels

Channel's geo and language
not specified, not specified
Category
not specified
Statistics
Posts filter


برم بخوابم شاید یکم اروم شدم، به غر زدن عادت ندارم همیشه سعی داشتم چیزی نگم تو خودم نگه دارم


حس میکنم یکی رو نیاز دارم مثل چوب تر برام عمل کنه مجبورم کنه ادامه بدم و بزور هم که شده بنویسم😂😂


چیزی بدتر از بی هدفی و سستی زیاد وجود داره؟ برای من نه....فکر نکنم


Forward from: پَِـَِـوَِچَِ گَِــرَِاَِیَِیَِ مَِــَِحَِـَِضَِ
فور کنید چنلتون بر اساس وایبتون درست کنم


فکر کنم نوشتن رو هم بزوری بذارم کنار


تو هرچی که علاقه داشتم..استعداد داشتم و حتی تشویق هم میشدم کم اوردم و گذاشتمش کنار


همیشه همینطور بودم انگار


اروم اروم دارم همه چیمو میذارم کنار


بعضی موقع ها خودمو لعنت میکنم که توکه نمیتونی کاری انجام بدی نویسندگی هم بلد نیستی به چه دردی میخوری؟ اصلا چرا هنوز داری مثل ادمای احمق و لجباز ادامه میدی و خودتو نویسنده خطاب میکنی؟؟


اما دستم به نوشتن نمیره و همیشه تلاشم بی ثمر میمونه


انگار دارن زجرم میدن چون من واقعا ایده هام رو دوست دارم و نمیخوام بعدا یادم بره


و من نمیدونم چطور باید درستش کنم


بیخیال توضیح! مشکل من اینه همیشه خدا تا میخوام بنویسم این اتفاق برام میوفته!


چجوری توضیح بدم...


یعنی بخواید، ایده هم داشته باشید اما قلم و دستتون همراهی نکنه و مغزتون جوری بشه انگار درکی نداره؟


تاحالا شده تتونید بنویسید؟


وقتی میخوام بنویسم اینجوریه که انگار مغزم باهام لج داره و وقتی مداد دست میگیرم میگیره میخوابه


Forward from: 𝑑𝑜𝑛'𝑡 𝑝𝑒𝑒𝑘𓆙
بیمارستانی دور شده از سمت خداوند و بندگانش
راهروهایی خاموش تر از خاموشی
بیمارانی که تیمار شدند
از هم متنفرند به سمت هم دشواری پرتاب میکردند
بیماران تنها بودند همانند اتاقشان
دستم را بگیر
بگذار بیمار هارا نشان بدهند
ان ها خیلی وقت هستند انسان ندیدند
از تنهایی خلاصشان کن.
👣




بنظر میرسه فقط یوکی راجع به الاهه کنجکاو شد

20 last posts shown.

16

subscribers
Channel statistics