جوانان وطن را یک به یک بر دار میخواهند
نوید و هرچه مانند نویدان را...
درونِ جوّی از زندان و وحشت...
ز مردم یک سکوتِ تلخ و خفّت بار میخواهند
نوید و اصغر و بهروز را کشتند چون ما را...
درون خانه های ترس خود،...
ترسیده از آدمکشانِ رهبرِ خونخوار میخواهند
چه شد پس نعره ی ترکان ایرانی؟
کجا شد غیرتِ مردان گیلانی؟
کجا شد همّتِ کُرد و لُر و مازندرانی؟
چه شد همدلیِ قوم ِ بلوچ و سیستانی؟
جوانان و یلان پاک را کشتند...
ای تُف بر نظامِ ظلم و ویرانی
...
ولیکن اتحاد...
درون اتحاد و یکدلی رازی ست بی همتا
که این بیگانگانِ حاکم ِ بر ما
وطن را در جدایی،تفرقه،...
بی یاور و بی یار میخواهند
کنون ای هموطن،...با خود بیاندیش
ای تبارِ تهمتن...
چون فراوان اوجها فردای آزادی درون ماست آبستن
نوید و نرگس و پژمان...
تبارِ بختیاری با پیام نابِ پویایش...
سمانه،آرش و کاوه،...همه زندانیانِ پاک و آزاده
همه فرزندِ در زنجیرِ این خاکِ دلاور پرورِ ساده
نشانی از نظامِ ظلم و بیداده
که با مکر و فریب و تفرقه...
بر جانِ این خاک و تمام ملّت افتاده
کمی با خود بیاندیش...
کمی با خود بیاندیش ای جوان،ای پیر...
ای قربانیِ این مکتب جهل و جنون،قتل و دروغ و دزدی و تزویر...
چرا این جانیان ما را چنین بیعار میخواهند؟
چرا غارتگران ما را چنین بیعار میخواهند؟
سراینده: #کاوه_خسرومهر
#اندیشکده_ایرانیان
#فانوس
https://t.me/faanoos_iran