این بوسه را برای تو آتش میزنم
در اندامِ سوخته ی غروبِ کهنه گور
در نیمه های این سایه ی سرگردان
من تکیه داده ام به طعنه های بیهوده
بگذار که از چهره ی مریم پرده بردارم
بر سینه ام میساید آفتابِ دآغِ بوسه ای ناکام
شهرِ من دگر نیست غربتِ غم های این آشیان...
روزی رسد که من پرواز خواهم کرد
آخرین بار؛
آخرین سالهای تلخِ مردار...
سربه سر دیدم جهان را در دو دیده ی بیزار...
|وحشی|
در اندامِ سوخته ی غروبِ کهنه گور
در نیمه های این سایه ی سرگردان
من تکیه داده ام به طعنه های بیهوده
بگذار که از چهره ی مریم پرده بردارم
بر سینه ام میساید آفتابِ دآغِ بوسه ای ناکام
شهرِ من دگر نیست غربتِ غم های این آشیان...
روزی رسد که من پرواز خواهم کرد
آخرین بار؛
آخرین سالهای تلخِ مردار...
سربه سر دیدم جهان را در دو دیده ی بیزار...
|وحشی|