رو پشت بوم یه مرکز خرید بلند نشسته و یه لیوان چای دستشه.از لیوان چای بخار بلند میشه. سرش بالاست و به ستاره ها خیره شده.
-به نظر تو هم ستاره ها تنهان؟
از جاش میپره
سمت چپش رو نگاه میکنه. یه دختر با قد بلند، موهای قهوه ای در حالی که عینک طلاییش رو که روی بینیش سر خورده به سمت بالا هدایت میکنه این رو میگه.
+یعنی از کیه که اینجاست(تو ذهنش میگه)
بدون فکر کردن جواب سوالشو میده.
+ماه.
-چرا؟
+چون یدونه ازش هست. اما ستاره ها همو دارن.
-ولی چون یدونه ازش هست همه حواسشون به اونه.اگه چند تا ستاره ها غیب بشن کسی نمیپرسه کجان. ماه که یه شب نباشه همه سراغشو میگیرن.
+حالا تو کدومی؟ ماهی یا ستاره .
-دلم میخواد ستاره باشم. جون اگه اون موقع یکی متوجه نبودم بشه همه چیز خیلی خاص تره.
لیوان چایشو سر میکشه.
@TheEnd_V
-به نظر تو هم ستاره ها تنهان؟
از جاش میپره
سمت چپش رو نگاه میکنه. یه دختر با قد بلند، موهای قهوه ای در حالی که عینک طلاییش رو که روی بینیش سر خورده به سمت بالا هدایت میکنه این رو میگه.
+یعنی از کیه که اینجاست(تو ذهنش میگه)
بدون فکر کردن جواب سوالشو میده.
+ماه.
-چرا؟
+چون یدونه ازش هست. اما ستاره ها همو دارن.
-ولی چون یدونه ازش هست همه حواسشون به اونه.اگه چند تا ستاره ها غیب بشن کسی نمیپرسه کجان. ماه که یه شب نباشه همه سراغشو میگیرن.
+حالا تو کدومی؟ ماهی یا ستاره .
-دلم میخواد ستاره باشم. جون اگه اون موقع یکی متوجه نبودم بشه همه چیز خیلی خاص تره.
لیوان چایشو سر میکشه.
@TheEnd_V