#باشگاه_کتابخوانی
#کارگاه_مهارت_تفکر
#ندا_حیدری
#جلسه_بیستم
چقدر از تولیدات سینمایی ایران سهم نوجوانان و به خصوص دختران نوجوان است؟ وقتی از محتوا و اکران فیلم «صفر تا سکو» با خبر شدم شک نکردم که دختران من باید این فیلم را ببینند و چه بهتر که با هم ببینند؛ بهخصوص که مدتی است گفتوگو راجع به زندگی زنان الهامبخش را هم آغاز کردهایم. دورهمی بیستم ما به لطف و همکاری والدین عزیز، تحقق این رؤیای من بود و با هم «صفر تا سکو»، فیلم زندگی خواهران قهرمان منصوریان را دیدیم.
بعداز دیدن فیلم، جای دنجی را در طبقهی ششم پردیس کوروش گیر آوردیم و نشستیم. گفتوگو راجع به فیلم با بچههایی که ریزبینانه لایههایی از فیلم را درک کرده بودند غافلگیرم کرد. بچهها از تلاش حرف زدند، از امید حرف زدند، از پشتکار حرف زدند، از رؤیا داشتن حرف زدند، از سرسختی حرف زدند، از تفاوت حرف زدند، از هدف حرف زدند و.... چشمهاشان برق میزد. کلامشان و برق چشمهاشان دو بال برای من شده بود و من از شوق پرواز میکردم.
بعد از گفتوگو راجع به صفر تا سکو، زندگیهای الهامبخش را رها نکردم و کتاب زندگی فیزیکدان بزرگ، استیون هاوکینگ را تقدیم بچهها کردم تا در هفتههای آتی جمعخوانی بخوانیمش.
بعد از خواندن مجموعهی تاریخ با غرغرهای اضافه، قرار گذاشته بودیم تا هر کدام نامهای برای نویسندهی کتاب، علی اصغر سیدآبادی بنویسیم. اصل نامهها را دو روز قبل به آقای سیدآبادی داده بودم. از هرکدام کپیای گرفته بودم تا بچهها بتوانند در صورت تمایل دوستانشان را در جریان نامهشان قرار دهند. هر کس نامهاش را خواند و دوستانش شنیدند و مجموع نظرهای دوستشان را دریافتند.
ساعت، وقت خداحافظی را نشان میداد. با هم به محل قرار با مادرها یعنی مقابل فروشگاه نشر چشمه رفتیم و بعد از دقایقی با هم خداحافظی کردیم اما فکر میکنم تجربهی دیدن این فیلم، تجربهای مانا در ذهن دختران در آستانهی نوجوانی ما باشد.
🦌📚 @gavaznzard
#کارگاه_مهارت_تفکر
#ندا_حیدری
#جلسه_بیستم
چقدر از تولیدات سینمایی ایران سهم نوجوانان و به خصوص دختران نوجوان است؟ وقتی از محتوا و اکران فیلم «صفر تا سکو» با خبر شدم شک نکردم که دختران من باید این فیلم را ببینند و چه بهتر که با هم ببینند؛ بهخصوص که مدتی است گفتوگو راجع به زندگی زنان الهامبخش را هم آغاز کردهایم. دورهمی بیستم ما به لطف و همکاری والدین عزیز، تحقق این رؤیای من بود و با هم «صفر تا سکو»، فیلم زندگی خواهران قهرمان منصوریان را دیدیم.
بعداز دیدن فیلم، جای دنجی را در طبقهی ششم پردیس کوروش گیر آوردیم و نشستیم. گفتوگو راجع به فیلم با بچههایی که ریزبینانه لایههایی از فیلم را درک کرده بودند غافلگیرم کرد. بچهها از تلاش حرف زدند، از امید حرف زدند، از پشتکار حرف زدند، از رؤیا داشتن حرف زدند، از سرسختی حرف زدند، از تفاوت حرف زدند، از هدف حرف زدند و.... چشمهاشان برق میزد. کلامشان و برق چشمهاشان دو بال برای من شده بود و من از شوق پرواز میکردم.
بعد از گفتوگو راجع به صفر تا سکو، زندگیهای الهامبخش را رها نکردم و کتاب زندگی فیزیکدان بزرگ، استیون هاوکینگ را تقدیم بچهها کردم تا در هفتههای آتی جمعخوانی بخوانیمش.
بعد از خواندن مجموعهی تاریخ با غرغرهای اضافه، قرار گذاشته بودیم تا هر کدام نامهای برای نویسندهی کتاب، علی اصغر سیدآبادی بنویسیم. اصل نامهها را دو روز قبل به آقای سیدآبادی داده بودم. از هرکدام کپیای گرفته بودم تا بچهها بتوانند در صورت تمایل دوستانشان را در جریان نامهشان قرار دهند. هر کس نامهاش را خواند و دوستانش شنیدند و مجموع نظرهای دوستشان را دریافتند.
ساعت، وقت خداحافظی را نشان میداد. با هم به محل قرار با مادرها یعنی مقابل فروشگاه نشر چشمه رفتیم و بعد از دقایقی با هم خداحافظی کردیم اما فکر میکنم تجربهی دیدن این فیلم، تجربهای مانا در ذهن دختران در آستانهی نوجوانی ما باشد.
🦌📚 @gavaznzard