هدهد نمی فهمید سی مرغ ظاهری وجودنداره؟
طی راه یا طی طریق به اصطفای جان منجر می شود. تو پای در راه نه
راه خود بگوید
در حقیقت سلک به معنی راه است و سالک به معنای رونده در روش و رفتن است که جان پالوده می شود
نفس اماره جای خود را به نفس مطمئنه می دهد. ما در همون جلسه اول گفتیم که عرفان هنر و رمز
این سفر در حقیقت یک سفر انفسی است و نه آفاقی. منظورم من در را سلوک است در سلوک برخورد دین و هنر به عرفان راه می برد
داستان رمزی است. زمان فاقد اهمیت است. اما شاعر قرن ششم و هفتم بوده است این یک داستان رمزی است. مثل هر داستان دیگه
این درست است. اما در عرفان اسلامی فنا فی الله هست و در مثلا بودیسم نیروانا. خود قران هم شهادت را هالک فی وجهه می شمارد یعنی این هلاک در وجه الله به صورت کرامات و به در شدن از خود می کشه
اون ها مثلا بایزید را هالک فی وجه الله می شمارند حلاج می گفت اناالحق
یعنی این هلاک در وجه الله به صورت کرامات و به در شدن از خود می کشه
یعنی از خویشتن بیرون بود. داستان اون درویش و عطار را شنیدید؟
که بر در دکان عطار آمد و هو کشید و مرد و همون باعث تحول درونی عطار شد
حتی بین شمس و مولانا ها چنین بحثی بود یعنی این ها خودشان را شأنی از عظمت الهی فرض می کردند
اونجا که بایزید می گه: سبحانک ما اعظم شأنی یعنی شمس نقل قول از بایزید می کنه در خطاب به مولانا
و مولانا مدهوشانه از استر زین کرده سقوط می کنه
از بیرون ما تحلیل روانشناختی و حتی اجتماعی می کنیم ما می خواهیم از درون به این ها نگاه کنیم
@goftgoftam 🔶🔸
طی راه یا طی طریق به اصطفای جان منجر می شود. تو پای در راه نه
راه خود بگوید
در حقیقت سلک به معنی راه است و سالک به معنای رونده در روش و رفتن است که جان پالوده می شود
نفس اماره جای خود را به نفس مطمئنه می دهد. ما در همون جلسه اول گفتیم که عرفان هنر و رمز
این سفر در حقیقت یک سفر انفسی است و نه آفاقی. منظورم من در را سلوک است در سلوک برخورد دین و هنر به عرفان راه می برد
داستان رمزی است. زمان فاقد اهمیت است. اما شاعر قرن ششم و هفتم بوده است این یک داستان رمزی است. مثل هر داستان دیگه
این درست است. اما در عرفان اسلامی فنا فی الله هست و در مثلا بودیسم نیروانا. خود قران هم شهادت را هالک فی وجهه می شمارد یعنی این هلاک در وجه الله به صورت کرامات و به در شدن از خود می کشه
اون ها مثلا بایزید را هالک فی وجه الله می شمارند حلاج می گفت اناالحق
یعنی این هلاک در وجه الله به صورت کرامات و به در شدن از خود می کشه
یعنی از خویشتن بیرون بود. داستان اون درویش و عطار را شنیدید؟
که بر در دکان عطار آمد و هو کشید و مرد و همون باعث تحول درونی عطار شد
حتی بین شمس و مولانا ها چنین بحثی بود یعنی این ها خودشان را شأنی از عظمت الهی فرض می کردند
اونجا که بایزید می گه: سبحانک ما اعظم شأنی یعنی شمس نقل قول از بایزید می کنه در خطاب به مولانا
و مولانا مدهوشانه از استر زین کرده سقوط می کنه
از بیرون ما تحلیل روانشناختی و حتی اجتماعی می کنیم ما می خواهیم از درون به این ها نگاه کنیم
@goftgoftam 🔶🔸