تی و ادامه دادیم که دیگه کنترل نمیشد وچهار پنج مرد اون رو بزور کنترل میکردند و همه از شان و کول افتادن و از نوک پا تا فرق سر به لرزه افتاد و یکریز میگفت نخون نخون مردم خودم میرم دیگه برنمیگردم گفتم مگه چطوراومدی گفت سحرش کردن گفتم کی ؟گفت شخصی تو منطقه گلشن سنندج بنام توفیق سحرش کرده گفتم حالا باوربکنیم راسته؟ گفت آدرس رو میدم اگرنبود من دروغ گفتم. گفتم کجاست ؟ گفت توی گلدان جلو پنجره اتاق خواب از قضا فورا زنگ زدن به خواهرش که خونه بود گفتیم برو وتوی گلدان رونگاه کن ورفت و جالبه سحررودرآورد و باآژانس فرستادن وقتی آوردن قبل باز کردنش گفتم باچی سحرش کردن گفت یک تکه از لباس زیرپیرهنیش و ناخن و یک سوزن وقتی باز کردیم دقیق همونها بود و سبحان الله بوی تعفنی میداد عجیب و گفتم حیف نیست شماها اینگونه خودتان را ذلیل زیر دست ساحران خبیث و کافر میکنید.گفت من رو بازور فرستادن و گرنه من نمیخوام اذیت بشم.گفتم تو که داری این بنده خدارواذیت میکنی تا قبل اینکه اینجابیارنت داشتی مغرورانه اذیتش میکردی و حالا که گیر کردی میگی دوست ندارم اذیتم کنید.گفتم از الله نمیترسی که ظلم میکنی گفت میترسم گفتم دروغ میگی اگر دروغ گو نبودی اهل ظلم و کفرنبودی گفت میخوام نباشم گفتم تسلیم الله متعال شو وگرنه سعادتمند نمیشی گفت چجوری گفتم مسلمان شو گفت مثل اینها گفتم اینها مگر چشونه گفت هیچوقت آنچه میگویند عمل نمیکنند گفتم تو عمل کن و صادقانه عبادت الله رو انجام بده هرکسی مسئول اعمال خودشه گفت میخوام مسلمان بشم گفتم چه چیزی تو رو وادار کرده که مسلمان بشی گفت این آیه ها من رو اذیت میکرد ولی موسیقی گوش میداد اذیت نمیشدم دونستم حتما چیزی تواین الفاظ هست که اینگونه تاثیری دارد ومن تورات وانجیل را هم خواندم و اینگونه نیست گفتم مگرتابع چه دینی هستی گفت مسیحی هستم ولی هردوکتاب روخواندم و قلبا قرآن رو قبول دارم منم دعاکردم ای الله اگر درکلامش صدق دارد اوراهدایت واگر نه که توعالم به غیب هستی و باذن الله شهادتین رو گفت و عهد گرفتیم ازش وقسم خورد که برود وبرنگردد و باذن الله دعا راباطل کردیم و خارج شد بمحض خروج رقیه را ادامه دادیم که دیدم دوباره میلرزد وقتی به آیات عذاب رسیدیم فورا دادش بلند شد گفت نخون سوختم بسته نخون میرم ازبدنش گفتم نرفتی هنوز گفت اون رفت من رو اون دعا نویس پشت بازرگانی سنندج فرستاده وقتی اومد برای ابطال سحر ساحر من رو فرستاد بدنش تا این جنی رو که رفت کنترل کنم اما نتونستم واون قوی تر بود و میخوام برم گفتم اون ساحر چطور شماروبه اختیار گرفته گفت با توهین به خدا وپیغمبر و ادرار کردن به قرآن و بدون غسل نمازخواندن و بنیت شیطان خواندن نماز و زنا وهزار کار دیگر که ماخوشمون میاد و کمکش میکنیم و گفت مردم هم فکر میکنن شخص باتقواییه ولی ما کامل اون رو میبینیم ومیشناسیم خلاصه دعوتش دادم وباذن الله تسلیم وشهادتین رو گفته وخارج شد و الحمدلله اون بنده خدا نجات پیداکرد و الان هم هیچگونه مشکلی ندارد.
بزرگواران نزد ساحررفتن حرام و باورکردن حرفشان کفراست وتنها راه حل ابطال سحروطلسم رقیه شرعی یاهمان قرآن درمانی است.
راقی داستان: ماموستاخبات عباسی راقی شرعی سنندج
ابرگروه مبارزه با سحروساحری ابطال طلسم
درمان بیماریها #ام_اس_اوتیسم_سرطان_افسردگی_باقرآن_درمانی_به_اذن_الله
https://t.me/joinchat/J_KX7D4tiJ21pkoRbgiTRAکانال داستانهای طلسم شدگان
@jenzadehgan#ماموستاخبات_عباسی_راقی_سنندج
#آی_دی
@Mamosta_khabat_raqi_sanandaj09189825884