سیاه شد روزامون
میباره ، بارون خون
از آسمونی که دیگه ، جایی نداره واسمون
میپیچه عطر ترس ، رو تنه سرد خیابون
میریزه قطره اشک ، از این سرنوشت شوم
جهنم ، همینجاست ، تو این خاک لعنتی
بگو از من چی میخوای ، کی بهم جواب میدی؟!
فریاد زدم چرا!!
فریادم بهونه بود
تو به من بگو خدا ، که جوابم گلوله بود!
میباره ، بارون خون
از آسمونی که دیگه ، جایی نداره واسمون
میپیچه عطر ترس ، رو تنه سرد خیابون
میریزه قطره اشک ، از این سرنوشت شوم
جهنم ، همینجاست ، تو این خاک لعنتی
بگو از من چی میخوای ، کی بهم جواب میدی؟!
فریاد زدم چرا!!
فریادم بهونه بود
تو به من بگو خدا ، که جوابم گلوله بود!