#پارت_۱
#من_دیوونه_نیستم
_آنا : دستام یخ زده بود داشتم با همه توانم
میدویدم یکی پشت سرم بود میخواست منو بشکه
بدون اینکه به پشتم نگاه کنم از لا به لای درختا
رد میشدم تا اینکه خوردم به یه درخت و بیهوش شدم
وقتی چشامو باز کردم تو بیمارستان بودم سرم
حسابی ضربه دیده بود و باند پیچی شده بود
دستمو بردم روی ماه گرفتگی همیشگیم که روی دستم بود
اون ماه گرفتگی حالت نرمالی نداشت
تو فکر بودم که مادرم اومد داخل :
+وای دختره حواص پرته من چرا انقد خودتو
اذییت میکنی جونم به لبم رسید تا بیارمت بیمارستان دختره گلم
گذشته از اینا نباید به خودت فشار بیاری میدونی که تو.....
_نزاشتم به حرفش ادامه بده و گفتم مامان من
روانی نیستم من چیزایی میبینم که شما نمیتونین ببینین
+باشه مادر حق با توعه
بگیر بخواب.....
#من_دیوونه_نیستم
_آنا : دستام یخ زده بود داشتم با همه توانم
میدویدم یکی پشت سرم بود میخواست منو بشکه
بدون اینکه به پشتم نگاه کنم از لا به لای درختا
رد میشدم تا اینکه خوردم به یه درخت و بیهوش شدم
وقتی چشامو باز کردم تو بیمارستان بودم سرم
حسابی ضربه دیده بود و باند پیچی شده بود
دستمو بردم روی ماه گرفتگی همیشگیم که روی دستم بود
اون ماه گرفتگی حالت نرمالی نداشت
تو فکر بودم که مادرم اومد داخل :
+وای دختره حواص پرته من چرا انقد خودتو
اذییت میکنی جونم به لبم رسید تا بیارمت بیمارستان دختره گلم
گذشته از اینا نباید به خودت فشار بیاری میدونی که تو.....
_نزاشتم به حرفش ادامه بده و گفتم مامان من
روانی نیستم من چیزایی میبینم که شما نمیتونین ببینین
+باشه مادر حق با توعه
بگیر بخواب.....