인내심.


Channel's geo and language: not specified, not specified
Category: not specified


"Shsh~
just listen..."
https://telegram.me/BChatBot?start=sc-376257-4qTxEfn

Related channels

Channel's geo and language
not specified, not specified
Category
not specified
Statistics
Posts filter






کاش قبل از بستن ابدی چشمام بتونم بفهمم که توهم دوستم داشتی.




سه شنبه ۱۶ نوامبر سال ۱۹۸۸؛
چطور شروع کنم، نزدیک یه هفته میشه که برنامه ریزی کردم و توی این مدت خیلی خوشگذروندم
امروز صبح فهمیدم بچه ها قراره غافلگیرم کنن، باید لباس مناسب انتخاب میکردم، تا حدی پوشیده که زخم های روی دست هام رو نبینن
امشب رو با هم جشن گرفتیم و کلی خوردیم، با یه برانداز کردن جو بینمون فهمیدم چطور انقدر زود صمیمیت بینمون به وجود اومد؛ اما این اتفاق برای امشب دیر بود.
متاسفم بچه ها! الان ساعت چهار صبحه و تقریبا خورشید نورشو توی اسمون پخش کرده
من، بعد نوشتن اخرین روزشمارم این دفتر رو لبه ی پشت بوم ساختمون اینجا ترک میکنم و خودم رو به دست باد میسپارم، لیاقت من زندگی کردن نبود و من تحمل حمل کردن این همه بدبختی رو نداشتم.
زندگی برای من جا نداشت و باید خودم رو از این بازی که هیچ استعدادی توش نداشتم پاک میکردم، این من قراره بمیره و جسدشو وسط پیاده رو جلوی یه ساختمون بلند ببینه؛ پس بزار اخرین کلماتی که توی این دفتر مینویسم درمورد خداحافظی نباشه...
-اخرین‌خاطره‌ی‌دفترروزشمارمن


بیهوده تر از من نمیتونی ببینی، مثل یه علف هرز توی یه باغ پر از گل.




چرا فردا نمیشه ببینمش؟


بزار قشنگ بوتو حفظ کنم تا وقتی کنارم نیستی با به یاد اوردن اون ترکیبی از بوی بدنت و عطرت، دلتنگیمو کمتر کنم.




اگر میدونستم توهم دوستم داری بازم این وضعیت رو خراب نمیکردم، گرچه که میدونم این وسط منم که زجر میکشم و تورو با چند نفر میبینم؛ اما میدونم، میدونم که فردای اون روز تو با منی و فقط به من خاص نگاه میکنی، بغلم میکنی، بوسم میکنی و دستام رو نوازش میکنی
پس ازت میخوام که از بقیه کمی فاصله بگیری، چون من درباره ی تو خیلی حسودم.


بهش نگاه میکرد و با چشماش که بد جور روش میخکوب شده بود میگفت:
بهش نزدیک نشو! اون مال تو نیست.


You are still the most beautiful in my eyes.




لبخند زدم چون تو پیشم بودی، خندیدم چون میخندیدی.
ولی دیدنت پیش کسی که اینطور بهش نزدیک میشی باعث میشه تیکه های ریز قلبم ذره ذره پودر بشه، شک کنم که تو مال منی ،بترسم که دیگه نداشته باشمت.
کاش اونقدری شجاع بودم تا دشت پر از گل دوست داشتنم نسبت به تو رو بازگو کنم، برات هرروز یک شاخشو می چیندم و از زیباییش می گفتم.
میگفتم که دوست داشتنت زیباترین دشتو برام ساخته؛ از اینکه بخوام از تک تک گل هاش برات بگم، باعث میشه خسته بشی
کاش بتونم بفهمم که منم اونقدری واست ارزش دارم که بخوای کلمه به کلمه از حرفام رو تا اخر گوش بدی و خسته نشی.


کوچولوی من! آروم بخواب.
چشم های نگینیِ براقت رو ببند و به روی بد زندگی پشت کن.
گرچه که زندگی تا به حال روی خوبی بهت نشون نداده، تو خوبی کن و خوشی اصلی زندگیت باش.
میدونم، میدونم سخته. میدونم این اشک ها چند روز بیشتر با چشمات همراهی نمیکنن و فرو میریزن، میدونم این بغض و ترکیب زیادی از احساساتت گلوت رو آزُرده میکنن، میدونم دیگه هیچ موهبتی تو این کار زندگی درکار نیست؛ میدونم.
اما تو بخند، نزار انقدر شکننده ببیننت نزار که بفهمن تو اینجا سفید ترینی و با سیاهی های سنگینشون لهت کنن.
اینو بدون هرکسی باشی دوستت دارم، بهترین وجه خودتو نشون دادی، تا الان کلی خندیدی و کلی اشک های پنهانی ریختی؛ تا اینجا رو زندگی کردی!
این فقط تویی که شخصیت اصلی این داستانی.
-My crystal flower




"내 사랑스러운."




حتی نگاه کردن به چشمات آرامش رو به تمام بدنم تزریق میکنه.

20 last posts shown.

67

subscribers
Channel statistics