میل ترکیبی
برخلاف تصور عامیانهی رایج، وبر هیچگاه در «اخلاق پروتستان» ادعا نکرده است که میان نوعی خاصی از اخلاق و نوع خاصی از سرمایهداری رابطهای علی، به مثابهی رابطهای ضروری و تعیینکننده، وجود دارد. وبر برای توضیح نسبت میان اخلاق پروتستان و روح سرمایهداری از عبارت «میل ترکیبی» (elective affinity) استفاده میکند. این عبارت که در فارسی عموماً به «قرابت گزینشی» یا چیزی شبیه به این ترجمه میشود – پارسونز این عبارت را از سر بیدقتی به «همبستگی» (correlation) برگردانده است – در واقع اصطلاحی است که از شیمی میآید. چنانکه میدانیم شیمی مدرن مدعی است میان پارهای از عناصر طبیعت به حُکم ماهیتشان قسمی میلِ به ترکیبشدنِ با یکدیگر وجود دارد، مثلاً اکسیژن میل دارد با فلان یا بهمان عنصر ترکیب شود و در برابر، از ترکیبشدن با عناصر دیگر تن میزند. ادعای وبر نیز کموبیش همین است: اخلاق پروتستان به حُکم مؤلفههای درونیاش – کار، انضباط، زهد، وظیفهشناسی، و از همین دست – از حیث تاریخی تمایل داشته است با سرمایهداری که نزد وبر همان «سازمان عقلانیِ کارِ در خدمت انباشت» است، ترکیب شود. چنین ترکیبی از اخلاق پروتستان و روح سرمایهداری یک «منظومهی تاریخی» میسازد که از هر حیث منفرد و تکین است.
اخلاق پروتستان همچون بخشی از پروژهی جامعهشناسی ادیان
وبر به «اخلاق پروتستان» همچون بخشی از پروژهی گستردهای که برای جامعهشناسی ادیان در سر داشت مینگریست. پروژهی اخیر او بنا بود ادیان را از حیث نسبتشان با سرمایهداری بسنجد. وبر چه در مطالعاتی که درباب ادیان ابراهیمی انجام داد و چه در کنکاشهایش در ادیان شرقی – از آیین کنفوسیوس گرفته تا هندوئیسم و اسلام – پیوسته میکوشید از تناسب آنان با برآمد سرمایهداری بپرسد. «اخلاق پروتستان» که در واقع اولین مطالعه از مطالعات مربوط به جامعهشناسی دین وبر محسوب میشد در نهایت میل ترکیبیِ میانِ نوع خاصی از اخلاق مسیحی و روح سرمایهداری را نشان داد. وبر مدعی بود این میل ترکیبی تنها در آیین پروتستان وجود دارد و این دلیل قانعکنندهای است که میتواند توضیح بدهد چرا تنها در غرب بود که سرمایهداری عقلانیِ مبتنی بر سازمان بوروکراتیک کار و حسابداری دقیق و انباشت فزاینده و تجدیدشوندگی مداوم شکل گرفت و نه در هیچ تمدن دیگری.
غرب و بقیه
با اینکه «اخلاق پروتستان» مشخصاً مطالعهای است درباب جوامع غربی اما پای دیگر جوامع را نیز به نوعی وسط میکشد. وبر در مقدمهی کتاب – که در واقع مقدمهای است که وبر بر کتاب «جامعهشناسی ادیان» نوشت و پارسونز آن را بر «اخلاق پروتستان» افزود – به صراحت این پرسش را پیش میکشد که چرا سرمایهداری عقلانی صرفاً پدیدهای غربی است. وی مینویسد: «سرمایهداری فقط در غرب به درجهای از اهمیت و به گونهها، اشکال و گرایشاتی دست یافت که هرگز در جای دیگری سابقه نداشته است» (1382، ص. 25) با این وصف وبر دیگر جوامع و دیگر ادیان را برحسب قسمی فقدان یا غیاب میخواند. این رویکرد وبری بعدها به موضوع نقدهای پسااستعماری بدل شد، از حیث اینکه چنین رویکردی «بقیه» را صرفاً از حیث اینکه همسانِ «غرب» نیستند و به چیزی چون غرب بدل نشدهاند میخواند، به تعبیر دیگر، خوانشی برحسب غیابها و فقدانهای موضوع. به باور ناقدان شرقشناسی، جامعهشناسی تاریخی- تطبیقی وبر با مبناگرفتن غرب راه را بر فهم «بقیه»ی جهان برحسب ایجابیتهاشان بسته است.
@isa_ctc
برخلاف تصور عامیانهی رایج، وبر هیچگاه در «اخلاق پروتستان» ادعا نکرده است که میان نوعی خاصی از اخلاق و نوع خاصی از سرمایهداری رابطهای علی، به مثابهی رابطهای ضروری و تعیینکننده، وجود دارد. وبر برای توضیح نسبت میان اخلاق پروتستان و روح سرمایهداری از عبارت «میل ترکیبی» (elective affinity) استفاده میکند. این عبارت که در فارسی عموماً به «قرابت گزینشی» یا چیزی شبیه به این ترجمه میشود – پارسونز این عبارت را از سر بیدقتی به «همبستگی» (correlation) برگردانده است – در واقع اصطلاحی است که از شیمی میآید. چنانکه میدانیم شیمی مدرن مدعی است میان پارهای از عناصر طبیعت به حُکم ماهیتشان قسمی میلِ به ترکیبشدنِ با یکدیگر وجود دارد، مثلاً اکسیژن میل دارد با فلان یا بهمان عنصر ترکیب شود و در برابر، از ترکیبشدن با عناصر دیگر تن میزند. ادعای وبر نیز کموبیش همین است: اخلاق پروتستان به حُکم مؤلفههای درونیاش – کار، انضباط، زهد، وظیفهشناسی، و از همین دست – از حیث تاریخی تمایل داشته است با سرمایهداری که نزد وبر همان «سازمان عقلانیِ کارِ در خدمت انباشت» است، ترکیب شود. چنین ترکیبی از اخلاق پروتستان و روح سرمایهداری یک «منظومهی تاریخی» میسازد که از هر حیث منفرد و تکین است.
اخلاق پروتستان همچون بخشی از پروژهی جامعهشناسی ادیان
وبر به «اخلاق پروتستان» همچون بخشی از پروژهی گستردهای که برای جامعهشناسی ادیان در سر داشت مینگریست. پروژهی اخیر او بنا بود ادیان را از حیث نسبتشان با سرمایهداری بسنجد. وبر چه در مطالعاتی که درباب ادیان ابراهیمی انجام داد و چه در کنکاشهایش در ادیان شرقی – از آیین کنفوسیوس گرفته تا هندوئیسم و اسلام – پیوسته میکوشید از تناسب آنان با برآمد سرمایهداری بپرسد. «اخلاق پروتستان» که در واقع اولین مطالعه از مطالعات مربوط به جامعهشناسی دین وبر محسوب میشد در نهایت میل ترکیبیِ میانِ نوع خاصی از اخلاق مسیحی و روح سرمایهداری را نشان داد. وبر مدعی بود این میل ترکیبی تنها در آیین پروتستان وجود دارد و این دلیل قانعکنندهای است که میتواند توضیح بدهد چرا تنها در غرب بود که سرمایهداری عقلانیِ مبتنی بر سازمان بوروکراتیک کار و حسابداری دقیق و انباشت فزاینده و تجدیدشوندگی مداوم شکل گرفت و نه در هیچ تمدن دیگری.
غرب و بقیه
با اینکه «اخلاق پروتستان» مشخصاً مطالعهای است درباب جوامع غربی اما پای دیگر جوامع را نیز به نوعی وسط میکشد. وبر در مقدمهی کتاب – که در واقع مقدمهای است که وبر بر کتاب «جامعهشناسی ادیان» نوشت و پارسونز آن را بر «اخلاق پروتستان» افزود – به صراحت این پرسش را پیش میکشد که چرا سرمایهداری عقلانی صرفاً پدیدهای غربی است. وی مینویسد: «سرمایهداری فقط در غرب به درجهای از اهمیت و به گونهها، اشکال و گرایشاتی دست یافت که هرگز در جای دیگری سابقه نداشته است» (1382، ص. 25) با این وصف وبر دیگر جوامع و دیگر ادیان را برحسب قسمی فقدان یا غیاب میخواند. این رویکرد وبری بعدها به موضوع نقدهای پسااستعماری بدل شد، از حیث اینکه چنین رویکردی «بقیه» را صرفاً از حیث اینکه همسانِ «غرب» نیستند و به چیزی چون غرب بدل نشدهاند میخواند، به تعبیر دیگر، خوانشی برحسب غیابها و فقدانهای موضوع. به باور ناقدان شرقشناسی، جامعهشناسی تاریخی- تطبیقی وبر با مبناگرفتن غرب راه را بر فهم «بقیه»ی جهان برحسب ایجابیتهاشان بسته است.
@isa_ctc