? اسـلام دیـن مــن است?.


Channel's geo and language: not specified, not specified
Category: not specified


مدیر کانال
https://t.me/joinchat/AAAAAEIbLcittHswXco5jg

Related channels

Channel's geo and language
not specified, not specified
Category
not specified
Statistics
Posts filter


💔 #نها_دختری_از_تبار_بی‌کسی...

🔻 #قسمت_ششم

✍🏼ولی مثل اینکه بابام نمی‌خواد #واقعیت رو قبول کنه شاید اون حرفهام روش #تاثیر داشته باشه شایدم فقط بخاطر اینکه بهم #قول داده بود که حرفم رو گوش کنه سرم داد نکشه #سکوت کرد اون شب شبی #آرومی بود خلیی خوب خوابیدم انگار سالها بود اینجوری نخوابیده بودم...
📞صدای #زنگ تلفن به گوشم رسید بیدار شدم همه خواب بودن من بلند شدم گوشی تلفن را برداشتم با صدای خواب آلود گفتم الو بفرمایید گفت سلام بر #ملکه خودم بر ملکه #قلبم خواب از چشام پرید دست و پای خودم رو گم کردم به پتُ پت افتادم گفت نترس چته؟ گفتم الهی خفه شی بهزاد خندید گفت چیه ترسیدی؟ خواستم یه خبر خوش بهت بدم... گفتم بگو دیوونه ؛ گفت امروز بلند شدم #نماز_صبح رو خودندم...
😍وایی خیلی خوشحال شدم #آفرین بهزاد افرین الان بهت میگن یه پسر #مسلمان خندید گفت خیالت راحت اگه اینجوری پیش بره میشم یه #ماموستا که تو دوست داری من #ذوق کردم گفتم جدی میگی بهزاد؟ گفت تو بخوای بخدا اینکار رو می‌کنم گفتم پس خانواده‌ت چی؟ گفت تو برام مهمی از تمام #دنیا دست میکشم بخاطر تو...
💗دلم یهو ریخت یه لحظه یه جوری شدم گفتم بهزاد گفت جانم گفتم از تمام دنیا دست کشیدی ولی از #عبادت و #بندگیت دست نکشی... گفت تورو داشته باشم دست نمی‌کشم... گفتم بهزاد دیوونه تو باید #عبادت_الله را از ته دل و بخاطر الله انجام بدی نه بخاطر کس دیگه شاید من #مردم...
بهزاد حرفم رو #قطع کرد گفت خدا نکنه زبونت رو گاز بگیر اون روز من هم میریم... منم خندیدم گفتم باشه نترس بادمجون بم آفت نداره از بهزاد خداحافظی کردم گوشی رو گذاشتم به اتاقم رفتم تو #فکر حرفهای بهزاد بودم رو تختم دراز کشیدم نمی‌دانستم برای بهزاد #خوشحال باشم یا #ناراحت تو این فکرها بودم که خوابم برد خواب #عجیبی دیدم......
تو خوابم یه جای خیلی #زیبا بودم یه مکان چهارگوش که تمام دیوارهایش از #الماس و #طلا بود سرم رو بالا گرفتم فقط #نور و زیبایی را می‌دیدم دور خودم می‌چرخیدم دو نفر سمت چپ و راستم بودن ولی نمی‌دیدمشون گفتم اینجا کجاست؟ یکیشون جواب داد گفت: اینجا #خونه خداست من با تعجب گفتم مگر خدا خونه داره؟ گفت اره #کعبه #قبله همه مسلمانان اینجا داخل کعبه است من از خوشحالی نمی‌دانستم چی بگم یکیشون گفت این دوتا صندوق رو می‌بینی؟ گفتم اره می‌بینم خلیی زیبا بودن هر دوتاشون مثل هم بودن هیچ فرقی باهام نداشتن گفت میتونی بگی این صتدوق ها کدامش #بهشت توشه و کدوم #جهنم ...؟! من نمتونستم تشخیص بدم چون هر دو مثل هم بودن با اشاره انگشت گفتم این #بهشت و اون یکی #جهنم است...گفتن #اشتباه کردی منم از #ترس به گریه افتادم فقط می‌گفتم #توبه خدایا توبه با گریه و #زاری... گفت الله همه بندگانش را می‌بخشد با گریه و زاری که می‌کردم از خواب پریدم انقدر گریه کرده بودم بالشم رو #خیس کرده بودم بلند شدم نشستم نمتوانستم جلوی اشکام رو بگیرم مُهنا تو اتاق خودش صدای گریه‌م رو شنید اومد گفت چته #نها چی شده ؟ کمی برام آب آورد خوردم دستش رو خیس کرد رو صورتم کشید گفت چی شده خواب بد دیدی گفتم نمیدونم #بد بود یا #خوب بلند شدم از اتاقم بیرون اومدم...
نگاه کردم هنوز بابا و مامانم خواب بودن ساعت رو نگاه کردم نزدیک هشت و نیم بود فاصله تلفن حرف زدن من با بهزاد و خواب که دیده بودم نزدیک ده دقیقه ای می‌شد انگار فاصله طول شب روز بود خوابی که دیده بودم...
به آرومی رفتم #وضو گرفتم که بابام نفهمه ، بعدش تو اتاقم خواستم نماز بخونم ولی بازم به خودم گفتم ولی الان وقت نماز نیست ولی دلم #بی_قرار بود نمتونستم #آروم بگیرم در اتاق رو قفل کردم دو رکعت نماز خوندم ولی نمیدونستم چه نیتی کنم فقط گفتم خدایا می‌خوام از #گناه هام بگذری نماز خوندم قرانم رو آوردم شروع کردم قرآن خوندن فقط عربیش رو می‌خوندم نمیدونستم معنیش چیه موقع قرآن خوندنم فقط کارم شده بود #گریه اشکام نمی‌گذاشت کلمه های قرآن رو ببینم یک دفعه صدای در اتاقم اومد خواست در رو باز کنه منم با صدای گریون سعی کردم کسی نفهمه گفتم بله بابام بود یاالله بابامه هول شدم گفتم باباجون وایسا اومدم اونم پشت در می‌گفت چته نها چرا گریه می‌کنی؟؟
😰منم جانمازم رو بلند کردم هولکی زیر تختم قایم کردم و قرآن روگذاشتم تو لباس هام در کشو رو بستم سعی کردم چشام رو پاک کنم بابام نفهمه در رو باز کردم بابام اومد تو اتاق گفت چرا گریه می‌کنی دخترم؟ گفتم هیچی بابایی کمی مریضم گفت چرا هیچی بهم نگفتی زود باش برو لباست رو بپوش بریم دکتر دستش رو پیشونیم گذاشت گفت #تب که نداری گفتم نه دل درد دارم ولی الان بهترم خیلی خوبم... بابام گفت باید الان بریم #دکتر ببینم چرا دختر گلم مریضه منم گفتم باباجون الان نمیتونم با مامان میرم تو برو سرکارت....

🔻 #ادامه_دارد....

👉@IslamDinMane👈
به ما بپیو ندید🌹👆




‌ ‍
بین مغفرت و عفو چه تفاوتی هست؟

مغفرت: اینست که خداوند گناه تو را ببخشاید ولی در صحیفۀ اعمالت، ثبت شده باقی بماند.

اما عفو: اینست که گناه تو را ببخشاید و آن را از صحیفۀ اعمالت پاک گرداند انگار که اصلا نبوده است.

به همین دلیل رسول اللهﷺ توصیه نمودند که این دعا را زیاد بر زبان آوریم:

🔺"اللَّهُمَّ إِنَّكَ عَفُوٌّ تُحِبُّ الْعَفْوَ، فَاعْفُ عَنِّي" «بار خدایا، تو بسیار عفو کننده ای و عفو و گذشت را دوست داری پس مرا عفو کن (از من درگذر)».

🔹و مادر مؤمنان عایشه رضی الله عنها نیز به گفتن آن در رمضان توصیه نموده است.

👉@IslamDinMane👈
به ما بپیو ندید🌹👆






صفحه 5
@IslamDinMane




Video is unavailable for watching
Show in Telegram
🔹موضوع کلیپ : عذاب زنا در دنیا و آخرت
👉@IslamDinMane👈
به ما بپیو ندید🌹👆




🔴💢🔴💢🔴💢
💢🔴💢🔴

🔴بزرگترين گناه نزد خداوند

✅عَنْ عَبْدِ اللَّهِ، قَالَ: سَأَلْتُ النَّبِيَّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ، أَيُّ الذَّنْبِ أَعْظَمُ عِنْدَ اللَّهِ؟ قَالَ: «أَنْ تَجْعَلَ لِلَّهِ نِدًّا، وَهُوَ خَلَقَكَ»، قُلْتُ: إِنَّ ذَلِكَ لَعَظِيمٌ، قُلْتُ: ثُمَّ أَيُّ؟ قَالَ: «ثُمَّ أَنْ تَقْتُلَ وَلَدَكَ تَخَافُ أَنْ يَطْعَمَ مَعَكَ»، قُلْتُ: ثُمَّ أَيُّ؟ قَالَ: «ثُمَّ أَنْ تُزَانِيَ بِحَلِيلَةِ جَارِكَ»

⭕️از عبدالله بن مسعود رضی الله عنه روایت است که:
از نبي اكرم صلی الله علیه و سلم پرسيدم: بزرگترين گناه نزد خداوند چيست؟
فرمود: «شريك قرار دادن با خدا، در حالی كه تو را آفريده است».
گفتم: اين،‌گناه بزرگی است. بعد از آن، چيست؟
فرمود: «كشتن فرزندات از ترس فقر و گرسنگی».
پرسيدم: بعد از آن؟ فرمود: «زنا با زن همسايه».
بخاری 9/152 شماره 7520

╭─👉@IslamDinMane👈
به ما بپیو ندید🌹👆




🦋میگـویند فقیریم"
اما معـنای فقیـری را نمیداننـد
🦋فقیـرڪیست؟
#فقیـرڪسی ست ڪ زندگـے‌اش #بدون یاد
"اللــہ متعال"
سپـرے میشـود.
🦋فقیـرترین خانہ روی زمین خانہ ای است
#ڪ عبادت و یاد خدا در آن نباشد.😔💔
❣"یااللّـہ... گـر فقیـرم #غنی ام ساز".
👉@IslamDinMane👈
به ما بپیو ندید🌹👆




فرشتگان در حال خواندن اسامی جهنمیان بودند...
که ناگهان نامش خوانده شد...
"چگونه می توانند مرا به جهنم ببرند؟
دو فرشته او را گرفتند و به سوی جهنم بردند...
او تمام اعمال خوبی که انجام داده بود،را فریاد می زد...
نیکی به پدرش و مادرش،روزه هایش،نمازهایش،خواندن قرآنش و...

التماس میکرد ولی بی فایده بود.

او را به درون آتش انداختند.

ناگهان دستی بازویش را گرفت و به عقب کشید.
پیرمردی را دید و پرسید:
"کیستی؟"

پیرمرد گفت:
"من نمازهای توام".

مرد گفت:
"چرا اینقدر دیر آمدی؟
چرا در آخرین لحظه مرا نجات دادی؟

پیرمرد گفت:
چون تو همیشه نمازت را در آخرین لحظه میخواندی!
آیا فراموش کرده ای؟

در این لحظه از خواب پرید.
تا صدای اذان را شنید وضو گرفت و به نماز ایستاد.

*نمازت را سر وقت، چنان بخوان كه گویا آخرین نمازی است که میخوانی.

خدا ميفرماید:
من تعهدى نسبت به بنده ام دارم كه اگر نماز را در وقتش بپا دارد او را عذاب نكنم و او را به بهشت ببر
____☺️_______😊_____________
👉@IslamDinMane👈
به ما بپیو ندید🌹👆


💔 #نها_دختری_از_تبار_بی‌کسی...

🔻 #قسمت_پنجم

✍🏼احساس کردم که تمام #دردهام دارن تموم میشن و آرزویی که داشتم به راحتی به دست آوردم با #خوشحالی به خونه برگشتم حتی مامانم از قیافم فهمید که #خوشحالم گفت چیه نها #خیر باشه امروز خوشحالی؟
گفتم اره مامان جان امروز خیلی خوشحالم دعا کن همیشه اینجوری خوشحال باشم وحید گفت نها میخوای باهم کشتی بگیریم گفتم نه بیا #مبارزه کنیم گفت باشه با مشت و لگد زدیم رو سر و کول هم مبارزه کردیم حامد و حمیدم با مهنا هم اومدن جلو مبارزه و بازی قاطی هم می‌کردیم صدای خندهامون تمام خونه رو گرفته بود حتی خنده مامان عزیزم در اومده بود مامانم گفت نها اگه تو نباشی این دنیا برام #تاریکه مهنا گفت نترس مامان خودم برات روشنش می‌کنم منم یه #بالش برداشتم اول مهنا رو زدم گفتم ای #حسود مهنا فقط می‌خندید همشون رو با بالش میزدم وا اونا #جیغ میزدن و میخندیدن....
🔹بابام اومد گفت چه خبره خونه رو گذاشتید رو سرتون مامان گفت همش زیر سر نهاست بابا گفت بیا نها اگر راست میگی با خودم کشتی بگیر زورت به بچه رسیده نامرد... من با خنده‌های پر ذوق و امید گفتم باشه بیا بابام آغوش باز کرد تا باهام کشتی بگیره منم صفت به خودم چسپوندم سرم رو #شونش گذاشتم گفتم بابای خودم من همیشه #خاک پاتم من نمی‌تونم باتو کشتی بگیرم بابام خندید گفت ای لاکردار ببین چه #سیاستی داره میدونه نمتونه خاکم کنه خودشو چطور برام #لوس می‌کنه...
بابام سرم رو زیر بغلش گذاشت فشار داد بلندم کرد و پیشونیم رو بوسید...
😔اون روز #بهترین روز زندگیم بود...
شب شد بابام صدام زد گفت نها شیردخترم بیا کارت دارم من با خوشحالی صدای پر #انرژی رفتم گفت بیا بشین کارت دارم گفتم بفرمایید #پادشاهم بابام خندید گفت این زبون نداشتی چکار می‌کردی؟
گفتم خوب هیچی زبون نداشتم الان مرده بودم؛ بابام از حرفم ناراحت شد گفت #خدا_نکنه چرا اینو میگی از این حرفها نزن من دوست ندارم...
😥به بابام گفتم یه چیزی بگم ازم #ناراحت نمیشی سرم #داد نمیزنی؟ گفت بگو امشب شب توه هر چی دوست داری بگو من با خوشحالی گفتم قول؟ گفت قول...
گفتم بابا من الان گفتم میمیرم ولی تو گفتی #خدا_نکنه ؟ بابام گفت اره گفتم الانم میگم... گفتم تو الان از #خدا خواستی که #مرگ منو نبینی چطور ازش چیزی میخوای ولی دوسش نداری..؟!؟
بابام خیلی از حرفم #جا خورد گفت نها شروع نکن منم گفتم بابا بخدا #قسم فقط برام سواله همین... بابام گفت ما تو یه کشور به اصطلاح مسلمانیم و زبون یاد میگیره ، بعد من خدا رو قبول دارم ولی این نماز خوندن و روزه گرفتن. خشک رفتار کردن یا برم طابع یه مرد #عرب باشم یا من به زبون #عربی با خدا حرف بزنم رو قبول ندارم...
گفتم باشه بابا یه سوال دیگه اگر من تورو دوست نداشته باشم همیشه باهات #قهر کنم نزدیکت نیام و کارهای که تو دوست نداری رو انجام بدم و یا هر لطفی در حقم کنی من از تو #تشکر نکنم ازم ناراحت میشی یا نه...؟!
گفت معلومه من تمام زندگیم رو پای شما گذاشتم پس ازتون #انتظار دارم
#جوگیر شدم گفتم اخ قربون بابای خودم برم خب #الله سبحان این همه #نعمت بهمون داده خب اونم انتظار دراره ازش #تشکر کنیم... بابام گفت من خودم #تلاش کردم به دست آوردم... گفتم بابا جون یکی پشتت بود یکی کمکت کرده تا بتونی اون زحمت هارو بکشید این دیگه دست تو نیست تا براش تلاش کنی پس چرا شکر گذار نیستی که خدا #پنج فرزند #سالم بهت عطا کرد... این خودش #بهترین نعمته بابا...
به قول قدیمیا زبونش #خشک شد حرفی براش نموند گفت خوب چرا چیزهای که ما دوست داریم مثلا مشروب رو #حرام کرده ؟! گفتم بابا تا اون حد #سواد دینی ندارم ولی اینو میدونم مشروب برای این حرامه ادم رو #بی_اختیار می‌کنه #عقلش رو ازش می‌گیره به بدن #آسیب میرسونه... الله سبحان بدن سالم بهت داده نمی‌خواد با میوهایی که پر از #ویتامین سلامت بدن هست یه مواد دروست کنید تا به بدنتون آسیب برسونی بازم بابام کم آورد...
دیگه نتوست جواب بده گفت من نمیتودنم جواب این بلبل زبونی های تورو بدم من گفتم این حرف من نیست حرف #الله_سبحان هستش...
😔سرم داد زد گفت کم بگو الله الله به عربی نگو رو #اعصابم نرو زبان خودم بگو خدا منم گفتم باشه بابای قول دادی ناراحت ؛ فقط میخواستم بابام از این #نابودی که تو #نوجوانی بهش #منتقل کرده بودن رو از بین ببرم....

🔻 #ادامه_دارد....

👉@IslamDinMane👈
به ما بپیو ندید🌹👆




Video is unavailable for watching
Show in Telegram
به هـيچ چيزي وابسته نشو 👌🏼

گوش بده آقای شمس میگه👆
★اســلام دیـن مـن است★
👇👇
@IslamDinMane
┅✵◈🍃❀🌺❀🍃◈✵┅


Video is unavailable for watching
Show in Telegram
🌼پنج نصحیت از
سردار دو عالم"🌼
از پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم

👌مخصوص جوانان

👉@IslamDinMane👈
به ما بپیو ندید🌹👆


#ترجمه_صوتی
‏➖➖➖➖➖➖➖➖➖



20 last posts shown.

618

subscribers
Channel statistics