باز شدن پای اسرائیل به ایران
در سال های میانی دهه سی، سرویس های امنیتی بریتانیا و آمریکا بودند که نقش اصلی را در تأسیس ساواک و سرویس های امنیتی ایران را به عهده داشتند٬ اما پس از –به خصوص وقتی ضد اطلاعات و دفتری که همه سرویس های امنیتی متعدد را زیر نظر یک ساختار ببرد، سرویس های امنیتی ایران به سمت اسرائیل سوق یافتند. ارتشبد حسین فردوست که به دستور محمدرضا پهلوی در سال ١٣۴٠ به عنوان قائم مقام ساواک مأموریت یافت تا به سازماندهی آن بپردازد٬ در این باره شرح می دهد طی پنج سالی که از تأسیس ساواک می گذشته٬ هیئت مستشاری آمریکا آموزش هایی داده بود که به هیچ وجه کفایت نمی کرد و معلوم شد که بیش از این حاضر به همکاری نیستند. فردوست می افزاید اطلاع داشته که تشکیلات اطلاعات اسرائیل بسیار قوی است؛ زیرا برخی افراد یهودی در کشورهای اروپا و آمریکای شمالی در مشاغل حساس اطلاعاتی شاغل بوده اند و این افراد پس از تشکیل کشور اسرائیل٬ سازمانهای اطلاعاتی و امنیتی آن را تشکیل داده اند. لذا او به کمک نیمرودی آموزش ساواک را سازمان داده است. در آغاز دو یا سه تیم و هر تیم مرکب از حدود ده نفر از ادارات کل عملیاتی برای آموزش به اسرائیل اعزام شدند. مدت آموزش هر تیم بین یک تا دو سال و نتیجه آموزش٬ عالی بود. این نشان می داد که اسرائیلی ها برای دوستی با محمدرضا بهای زیادی قائل اند و روی نقش ساواک در آینده منطقه حساب جدی باز کرده بودند. هیئت مستشاری آمریکا در ساواک به حدی بی فایده شده بود که فردوست می گوید خودش عذرشان را خواست و آنها نیز با خوشحالی رفته بودند. مشخص بود که آمریکایی ها و انگلیسی ها تعمداً امکانات خود را از ساواک دریغ می کردند و بی تفاوتی نشان می دادند تا ساواک هرچه بیشتر به سمت اسرائیل سوق یابد. چنین نیز شد.
ارتشبد حسین فردوست در خاطرات خود مکرر درباره نزدیکی و همکاری برخی ادارات کل ساواک با موساد نوشته است:
«زمانی که در سال ۱۳۴۰ به ساواک رفتم، سرتیپ علوی کیا (قائم مقام سابق ساواک) فردی به نام یعقوب نیمرودی را به من معرفی کرد و گفت که محمدرضا اجازه داده که او با ساواک رابطه داشته باشد و تبادل اطلاعات نماید.
نیمرودی درجه سرهنگ دومی داشت و رئیس اطلاعات سفارت مخفی اسرائیل بود. او یک ماه بعد به دیدن من آمد و ضمن تشکر از همکاری برخی ادارات کل ساواک (ادارات کل دوم و سوم و هشتم) پاکتی به من داد. دیدم که در پاکت مبلغ ۸۰ هزارتومان (یا ۶۰ هزارتومان) وجه نقد است. از او پرسیدم که این مبلغ چیست؟ پاسخ داد: «از بدو همکاری برون مرزی هر ماهه این مبلغ به سرتیپ علوی کیا بابت هزینههایی که ساواک در این همکاری متحمل میشود، پرداخت میگردد!» پاکت را به او پس دادم و گفتم: فعلاً نزد خودتان باشد تا با علوی کیا ملاقات و موضوع را مطرح نمایم. او هم پس گرفت و خداحافظی کرد.
با سرتیپ علوی کیا ملاقات کردم و جریان را پرسیدم. گفت: «مدتی است که اسرائیلیها ۳ پایگاه برون مرزی در غرب و جنوب ایران احداث کردهاند و بابت هزینههایی که ساواک از این بابت متحمل میشود، هر ماهه این مبلغ را به ساواک میپردازند که به مسئول هزینههای سرّی ساواک داده میشود.» گفتم: اگر ساواک اجازه ایجاد این ۳ پایگاه را داده، دیگر اجاره خانه پرسنل اسرائیلی و تهیه غذا و سایر تسهیلات که با ستاد مرکز ساواک نیست و اینها در هر محلی که هستند رئیس ساواک آن منطقه میتواند تسهیلات را فراهم آورد و هزینه مربوطه را خودشان بدهند. در حالیکه پرداخت وجه به قائم مقام ساواک مثل این است که بابت اجازه ایجاد ۳ پایگاه به مقام عالی ساواک رشوه میدهند.
علوی کیا گفت: «هر طور مصلحت بدانید. ظاهراً راهحل پیشنهادی شما صحیحتر است!» به این ترتیب مسئله پول منتفی شد و نیمرودی دیگر هیچ بحثی در این باره نکرد. پاکروان اهل این حرفها نبود، ولی به احتمال زیاد معتضد، که رئیس قسمت اطلاعات خارجی ساواک (یعنی ادارات کل دوم و هفتم) بود به اتفاق علوی کیا، با نیمرودی وارد معامله شده و این پول را میان خود تقسیم میکردند.
بعدها با نیمرودی بیشتر آشنا شدم. متوجه شدم که فرد بسیار زرنگی است، بسیار باهوش، سریعالانتقال و فوقالعاده فعال است. او مسلماً از بهترین مأمورین اطلاعاتی اسرائیل بود.
در سال های میانی دهه سی، سرویس های امنیتی بریتانیا و آمریکا بودند که نقش اصلی را در تأسیس ساواک و سرویس های امنیتی ایران را به عهده داشتند٬ اما پس از –به خصوص وقتی ضد اطلاعات و دفتری که همه سرویس های امنیتی متعدد را زیر نظر یک ساختار ببرد، سرویس های امنیتی ایران به سمت اسرائیل سوق یافتند. ارتشبد حسین فردوست که به دستور محمدرضا پهلوی در سال ١٣۴٠ به عنوان قائم مقام ساواک مأموریت یافت تا به سازماندهی آن بپردازد٬ در این باره شرح می دهد طی پنج سالی که از تأسیس ساواک می گذشته٬ هیئت مستشاری آمریکا آموزش هایی داده بود که به هیچ وجه کفایت نمی کرد و معلوم شد که بیش از این حاضر به همکاری نیستند. فردوست می افزاید اطلاع داشته که تشکیلات اطلاعات اسرائیل بسیار قوی است؛ زیرا برخی افراد یهودی در کشورهای اروپا و آمریکای شمالی در مشاغل حساس اطلاعاتی شاغل بوده اند و این افراد پس از تشکیل کشور اسرائیل٬ سازمانهای اطلاعاتی و امنیتی آن را تشکیل داده اند. لذا او به کمک نیمرودی آموزش ساواک را سازمان داده است. در آغاز دو یا سه تیم و هر تیم مرکب از حدود ده نفر از ادارات کل عملیاتی برای آموزش به اسرائیل اعزام شدند. مدت آموزش هر تیم بین یک تا دو سال و نتیجه آموزش٬ عالی بود. این نشان می داد که اسرائیلی ها برای دوستی با محمدرضا بهای زیادی قائل اند و روی نقش ساواک در آینده منطقه حساب جدی باز کرده بودند. هیئت مستشاری آمریکا در ساواک به حدی بی فایده شده بود که فردوست می گوید خودش عذرشان را خواست و آنها نیز با خوشحالی رفته بودند. مشخص بود که آمریکایی ها و انگلیسی ها تعمداً امکانات خود را از ساواک دریغ می کردند و بی تفاوتی نشان می دادند تا ساواک هرچه بیشتر به سمت اسرائیل سوق یابد. چنین نیز شد.
ارتشبد حسین فردوست در خاطرات خود مکرر درباره نزدیکی و همکاری برخی ادارات کل ساواک با موساد نوشته است:
«زمانی که در سال ۱۳۴۰ به ساواک رفتم، سرتیپ علوی کیا (قائم مقام سابق ساواک) فردی به نام یعقوب نیمرودی را به من معرفی کرد و گفت که محمدرضا اجازه داده که او با ساواک رابطه داشته باشد و تبادل اطلاعات نماید.
نیمرودی درجه سرهنگ دومی داشت و رئیس اطلاعات سفارت مخفی اسرائیل بود. او یک ماه بعد به دیدن من آمد و ضمن تشکر از همکاری برخی ادارات کل ساواک (ادارات کل دوم و سوم و هشتم) پاکتی به من داد. دیدم که در پاکت مبلغ ۸۰ هزارتومان (یا ۶۰ هزارتومان) وجه نقد است. از او پرسیدم که این مبلغ چیست؟ پاسخ داد: «از بدو همکاری برون مرزی هر ماهه این مبلغ به سرتیپ علوی کیا بابت هزینههایی که ساواک در این همکاری متحمل میشود، پرداخت میگردد!» پاکت را به او پس دادم و گفتم: فعلاً نزد خودتان باشد تا با علوی کیا ملاقات و موضوع را مطرح نمایم. او هم پس گرفت و خداحافظی کرد.
با سرتیپ علوی کیا ملاقات کردم و جریان را پرسیدم. گفت: «مدتی است که اسرائیلیها ۳ پایگاه برون مرزی در غرب و جنوب ایران احداث کردهاند و بابت هزینههایی که ساواک از این بابت متحمل میشود، هر ماهه این مبلغ را به ساواک میپردازند که به مسئول هزینههای سرّی ساواک داده میشود.» گفتم: اگر ساواک اجازه ایجاد این ۳ پایگاه را داده، دیگر اجاره خانه پرسنل اسرائیلی و تهیه غذا و سایر تسهیلات که با ستاد مرکز ساواک نیست و اینها در هر محلی که هستند رئیس ساواک آن منطقه میتواند تسهیلات را فراهم آورد و هزینه مربوطه را خودشان بدهند. در حالیکه پرداخت وجه به قائم مقام ساواک مثل این است که بابت اجازه ایجاد ۳ پایگاه به مقام عالی ساواک رشوه میدهند.
علوی کیا گفت: «هر طور مصلحت بدانید. ظاهراً راهحل پیشنهادی شما صحیحتر است!» به این ترتیب مسئله پول منتفی شد و نیمرودی دیگر هیچ بحثی در این باره نکرد. پاکروان اهل این حرفها نبود، ولی به احتمال زیاد معتضد، که رئیس قسمت اطلاعات خارجی ساواک (یعنی ادارات کل دوم و هفتم) بود به اتفاق علوی کیا، با نیمرودی وارد معامله شده و این پول را میان خود تقسیم میکردند.
بعدها با نیمرودی بیشتر آشنا شدم. متوجه شدم که فرد بسیار زرنگی است، بسیار باهوش، سریعالانتقال و فوقالعاده فعال است. او مسلماً از بهترین مأمورین اطلاعاتی اسرائیل بود.