far the mistress of Sun;


Channel's geo and language: not specified, not specified
Category: not specified


غرق شدم در دنیایی که هیچوقت،
کلمات‌ـش به زبون‌ـم نیومده.

Related channels

Channel's geo and language
not specified, not specified
Category
not specified
Statistics
Posts filter






جسمِ بی‌روحِ من، با بهشتِ وجود او آرامش را پیدا کرده بود؛
قلبِ شکسته ام، با جنگل چشمانش وادار به تپش بود؛
دریاچه خشكِ چشمانم، با اقیانوس روحِ او زنده شده بود؛
می‌توانستم سالیانِ سال در همین بهشت و جنگل و اقیانوس زندگی کنم.
اما به محض اینکه رنگِ لبخند با چهره ام مخلوط شد، بهشتِ وجودش نابود شد.
جنگلِ چشمانش آتش گرفت.
اقیانوسِ روحش خشك شد.
با قطع درختان بهشتم، ارتباط روح از جسمم قطع شد؛
با تبدیل جنگلم به زغال، قلبم از آتشش به زغال تبدیل شد؛
و با خشك شدنِ اقیانوسم، چشمانِ من هم از اشك خشک شد؛
غمِ نگاهش، زندگی را از من گرفت؛
با نابودیِ او، من نابود شدم.
در میانِ زغال های سوخته چشمانش، جوانه عشق را کاشتم.
در بیابانِ روحش، از اشك‌ هایم اقیانوس ساختم.
جانم را برای دیدنِ دوباره بهشتِ وجودش، نابود کردم؛
اما او با بوته های خاردارِ جنگلش زخم های جدیدی را روی روح‌ـم ساخت.
اما او در امواج اقیانوس مرا خفه کرد.
اما او مرا در آتشِ جهنمِ وجودش تنها گذاشت.
-L


Forward from: 🦋My tears🦋
‌خب‌ من اینجام با یه چالش از دفترچه‌ای به سبک هنرهای مورد علاقم✨🦋
این چالش اینطوریه که شما این پیام رو فور می‌دید دیلیتون(اگر پرایویته لینک رو بفرستید ناشناسم)
و من به شما یکی از شخصیت‌های تاریخی که بهش شباهت دارید رو معرفی می‌کنم
( میتونه نویسنده، هنرمند، خدایان یونایی و هرچیزی باشه، بیشتر از خدایان و هنرمندهاست)
همراه با ویدیو از وایبتون و یه نامه کوچولو که از طرف ملودی، به شخصیت شما تقدیم میشه:)

ظرفیت: ۳۰ نفر


Forward from: Mizuki -
فور کنید بگم وایب چه رشته ی
دانشگاهی ای رو میدید 🫶🏻✨ -


Forward from: 𝙗𝙡𝙖𝙘𝙠夢
فور کنید رندتون کنم
-ظرفیت:20


Forward from: ᑕᖇᑌᑎᑕᕼY
📜𝖢𝗁𝖺𝗅𝗅𝖾𝗇𝗀𝖾 ꠩
این پیام رو فور کنید چنلتون، تا بهتون بگم وایب کدوم یکی از خدایان مصر باستان رو میدین.
چک کنید خط نخورده باشه.
پرایوت فور نکنید(ولی اگه خودی هستین و چنلتون رو دارم اشکال نداره)

اگر هم مایل بودید جوین شید خوشحال میشم.
















حضورِ خاطرات‌ـی که برای این طرد شده گذاشته بودی، هر لحظه تار تر و محو تر می‌شه.
وجودِ فکرِ تو، توی ذهن‌ـم، قلب‌ـم رو به درد دعوت می‌کنه.
من پروانهٔ تو بودم، نه؟
من همون پروانه ای بودم که اسیرِ بارونِ سخت‌ـی شده و بال های شکسته‌ـش، قدرتی برای پرواز ندارن؛
و من سقوط کردم؛ سقوط کردم روی زمین‌ـی که خودت فرار کردن از اون رو به من یاد دادی.
تو بارونِ من بودی؛ تیرهٔ من!
تو قدرت‌ـی رو به من دادی که با تمامِ خشم، اون رو از من گرفتی.
تو باعث شدی من در مقابل‌ـت تسلیم بشم و بال هایی که اون ها رو زیباترین معرفی کردی، در مقابل‌ـت زانو بزنن.
تو قرار بود بالِ پروازِ این پروانه می‌شی؛ ولی خودت باعثِ سقوط‌‌ـش شدی!
تو گفتی با ابرهای تیره‌ـت از قلبِ من محافظت می‌کنی؛ اما خودت خاکستر کردی این شئ‌ـو!
تو کُشتی این پروانهٔ عاشق رو؛ بارونِ تیرهٔ من!
تو بگو؛
این دلیل‌ِ کافی‌ـی برای زده شدن از عشقِ تو نیست؟
-L






یادت میاد به من لقبِ سنگ رو دادی؛
پری‌زاد؟
اون‌موقع، من ردش کردم؛ اما حالا ..
حالا می‌فهمم من یه سنگ‌ـم.
می‌دونی کدوم سنگ؟
من همون سنگی بودم که قرار بود
ازش یه گلولهٔ برفی بسازن.
احساس می‌کنم اون برف، دورِ من لایهٔ خیلی بزرگ‌ـی ایجاد کرد؛
که که هر چقدر بیشتر دورِ خودم می‌چرخم،
حالهٔ بزرگتری ازش ایجاد می‌شه؛
اما الان،
اونقدر بزرگ شده که نمی‌تونم ازش بیرون بیام.
من همون سنگی‌ـم که توی یه گلولهٔ برفیِ بزرگ زندانی شده که هیچ راه‌ـی برای فرار از اون نیست.
لایه هایی که دورِ این سنگ رو گرفتن، زندگیِ من‌ـه.
این لایه ها اونقدر بهم فشار وارد می‌کنن،
که من نمی‌تونم نفس بکشم!
-L




توباعث‌می‌شی‌من‌بخندم.

20 last posts shown.

47

subscribers
Channel statistics