نوشته‌های جینگولی


Channel's geo and language: not specified, not specified
Category: not specified


نویسنده: یکتا فلاح مراد
نقد و نظر و اینا (به جز تبلیغ):
https://t.me/BiChatBot?start=sc-561822-3Y05eY1

Related channels

Channel's geo and language
not specified, not specified
Category
not specified
Statistics
Posts filter


Forward from: •ضِمآد•
حمایتی روز جمعه❤️‍🔥
فوروارد کنید و توی بات بگید تا پست مورد علاقم از چنلتون رو اینجا بذارم.
پ.ن: تا جایی که بشه جوین چنلایی که ادمینشون اینجا جوین میشن هم میشم.
@zemademan


Forward from: @BiChatBot
‌ ‌ ‌‌‌ ‌
اگه میشه بذار چنلمو تازه زدم
مهمون چنل منم بشن بچه‌ها:)
مرسی مهربون🤍
https://t.me/its_myredroom


خیلی خوبه
- ناشناس


شب به‌خیر.🌙✨


شبتون به‌خیرِ به‌خیر.✨


آشیونه‌هاتون که فرو نریختن خدایی نکرده؟✨


شبتون به زیبایی آثار ونگوگ.🌙✨




دست‌های من را بگیر. بیا همراه باهم، از میان نورها عبور کنیم. تاریکی‌ها را کنار بزنیم و به آبادی نور برسیم‌. آنها دست‌و دلباز و مهمان‌نوازند؛ آبادی‌‌شان را با ما قسمت خواهند کرد.
بیا تا دست در دست یکدیگر، در کوچه‌ها قدم بزنیم و رد شویم از آن کوچه‌هایی که، بوی یاس و بهارنارنج می‌دادند. از کوچه‌ی کلبرگ بگذریم و یادمان نرود زمانی، در این کوچه اتفاق‌ها افتاده است.
بر بال‌های لطیف پروانه‌ها بنشینیم و در آسمان، سفر کنیم و گه‌گداری روی گلی مهمان شویم.
همچون پرنده‌ها بال دربیاوریم و پر بکشیم‌؛ کوچ کنیم به آن دوردورها، کوچ کنیم به جاهایی که آدم نداشته باشد.
میدانی، آدم اهل نرسیدن‌هاست. او از شهر نتوانستن‌ها و نخواستن‌ها و نشدن‌ها آمده. آدم نمی‌رسد، نمی‌تواند و نمی‌خواهد که برسد؛ آدم، آدم نمی‌شود‌.
اما بیا که ما آدم نباشیم. ناآدم‌هایی باشیم که از همه‌ی آدمیزادها به کنج‌های سبز خویش می‌گریزند‌.
بیا گذشته‌ها را از یاد نبریم. آن‌زمان‌هایی را که بهار شدن آسان بود.
آن‌زمان‌ها زندگی زیبا بود‌. دست‌ها بوی دوست داشتن می‌دادند و در چشم‌ها، آتش عشق و محبت زبانه می‌کشید. آن‌وقت‌ها که می‌شد با خیالی آسوده و بی‌هیچ دغدغه‌ی اضافی، بچگی کرد و نگران بزرگ شدن نبود.
یادم است در آن دوران‌ها، آدم وجود نداشت (اگر هم بود، تک و توک و انگشت‌شمار.) همه انسان بودند. به چیزهایی که می‌خواستند، می‌رسیدند؛ انسان قادر بود بهار شود و پرواز کند؛ انسان در آغوش خدا جا می‌شد‌؛ زندگی کردن را خوب بلد بود.
دست‌هایم را بگیر. بگذار گرمای دست‌های من، سرمای وجود تو را و گرمای حل شده در لابه‌لای انگشتان تو، یخ‌های روح مرا ذوب کند. بیا که ما، اولین انسان‌هایی باشیم که گذشته‌ را به حال پیوند می‌زنند تا آینده‌ای سبز را خلق کنند.
آینده‌ای سبزتر از سبزیِ جوانه‌هایی که در گوش همهٔ ما، بهار را زمزمه می‌کنند.

- بداهه💙
- دیوانه‌ای از یک آبادی خیلی دور...


این‌ها چقدر قشنگن‌.🥺✨


چشم‌ها، تموم یه آدم رو توی خودشون جا دادن.


این آهنگ بسیارها زیباست.💙


خداکنه امشب، وقتی که خوابیم خدا بهمون لبخند بزنه. از اون لبخندهای امیدبخش که بهمون میگه:
غصه‌ها رفته و روزی به خوشی می‌آید.✨

خوب بخوابید فرشته‌های زمینی.


بیا عاشق باشیم.
به خدا حیف است. اگر عشق نورزیم، اگر آن نیروی گرم در قلب‌هایمان جریان نداشته باشد، جهان ماندگار نمی‌شود.
عزیزِ من؛ آدم بدون عشق پوچ است. همچون پر کاهی‌ست که امروز هست و فردا، می‌رود. آن‌وقت هیچ‌کس نخواهد دانست که روزی، کسی در اینجا زندگی می‌کرد. هیچ‌کس آدم‌ها را به یاد نخواهد آورد.
عشق اصیل است. از همان اول پابرجا بوده. فقط الان نه، بلکه در گذشته‌های دور نیز، آدم‌ها به عشق و محبت محتاج بودند.
بیا عاشق باشیم. طوری به همه‌چیز عشق بورزیم که آیندگان، ما را از یاد نبرند.
عشق روی آدمیزاد خاک اصالت می‌پاشد. عشق، آدم را خاک‌خورده می‌کند.

- بداهه💙
- دیوانه‌ای از یک آبادی خیلی دور...


شبتون به‌خیر.♡


حالتون چطوره؟🫂


آهنگ قبلی این پست اشتباهی بود، تغییرش دادم. :-))💙


این عکس‌ها هم زیادی خر و گوگولی‌ان.
باهم لذت ببریم‌. :>
پ.ن: بعضی‌هاشون یکمی بی‌کیفیتن، عذر.

18 last posts shown.

107

subscribers
Channel statistics