به نام خدا
زاغِ زمستان/علیرضا کفایی
بر این ملت بسیارها زمستان رفته است، از پائیزها گذر کرده اند و در کولاک بی رحم زمستان نوید بهار داده اند، جان داده اند تا در زمستان استبداد نمانند، گرچه هر از گاهی "زاغکی" به مصلحت يا به ماموريت "دانگی" گرفته و بانگی بر آورده اما مردم راه گم نکرده و آستینی نگرفته اند تا دستی ببوسند.
آقای مهاجرانی و بانو دست اتفاق داده اند و به ریزه استخوانی دلخوش کرده اند که اینچنین عنان از کف داده و فتوای نزدیک به محاربه از کلام مولا " لقد صرت جسرًا لمن حارب الله و رسوله" صادر می کنند، بعید است که ایشان نداند حضرت این موجز را در کجا و به چه منظور بیان فرموده و آن نامه را به دست چه کسی داده اند تا بر چه کسان بخوانند؛ حتماً می دانند ولی پیامی را رذیلانه و از روی التماس ارسال می کنند تا شاید فرجی شود! و عجیب نیست که همنوا با تکفیریان داخلی که عالمی بزرگ را به طلحه و زبیر تشبیه می کنند در این نوشتار خود همان اشارات را دارند.
حضرت امیر در ماجرای قتل عثمان نامه ای نوشتند و به دست امام حسن داده تا بر اهل کوفه بخوانند و آنان را از توطئه طلحه و زبیر و دیگر ناکثین آگاه سازند و این کلام .... حارب الله و رسوله را ذکر فرمودند.
جناب مهاجرانی مردم ایران اهل کوفه نیستند که به شتاب به اهانت برآمده ای و نه زمان علی است و نه فتنه طلحه و زبیر و نه جنگ با ناکثین، چگونه همگام آقای شریعتمداری میشوی و باب مباهته را باز می گشائید و در چنبره تکفیریان گرفتار شده ای و بورسیه آل سعود را فراموش کرده حکم محارب می دهید، کاری که حتی سعودیان نکرده اند حضرت شما برای صعود و نیز دخول! به آسانی کرده اید.
"رستمی جان کند و مجال یافت زال" در همه تاریخ همه سرزمینها و در همه انقلابها و در میان همه مدعیان اصول و اصلاح، اصلی کثیف است که برخی به آن متوسل میشوند ولی آنچه زال شما می کند چون زاغ است که سیاه است و روسیاهی می کند؛ گفته اند "گوهری، طفلی به قرصی نان دهد" اما این چه نادانی است که زندانهای آباد و دانشگاههای ویران و جامعه رنجور را نمی بینید و به بازسازی نمایشنامه های تکراری میپردازید تا به نان و نوایی برسید، به قضاوت نشسته اید تا غرامت ستانید و با قساوت پرده حیا را دریده اید تا به سلامت نشینید؟ با خرقه آلوده، انقیاد و ارادت می طلبید و با این همه رذیلت از ساختارشکنی دم میزنید و آتش در خرمن فرهنگ و فرزانگی در انداخته و ناسلامتی روزی وزیر فرهنگ بوده اید! و امروز عیب بر بزرگان و تهمت بر فرزانگان می نهید؛ زهی شرم .... "کافرم من گر از این شیوه تو ایمان داری"
جناب مهاجرانی این چه تقوایی است که بی محابا رای صادر می کنید و دین را قربانی سیاست بازی و مواهب گرفتن می کنید؟ اعتبار مسلمانی و اخلاق و ایمان و و فضیلت و فرهنگ و هنر و دینداری را بفروش نهاده اید....زاغ زمستان ملت شده ای؛ گویا بر آن صراطی تا چون قابیل خون هابیل ریزد و برادر کشی رسم شود تا چون آن زاغک"، مزار کردن را به او بیاموزی!..... عجب شباهتی است که در انتهای پائیز و در نزدیکی شب یلدا و آغاز زمستان...... زاغ زمستان" در اندیشه سیاهی بیشتر و شب طولانی و زمستان بی رحم است تا "دانگ" حود گیرد و عشق و عرفان و ایمان و اسلام و ایران را یکسره در پای تکفیر قربانی کند.
@kafaeealirezaa
زاغِ زمستان/علیرضا کفایی
بر این ملت بسیارها زمستان رفته است، از پائیزها گذر کرده اند و در کولاک بی رحم زمستان نوید بهار داده اند، جان داده اند تا در زمستان استبداد نمانند، گرچه هر از گاهی "زاغکی" به مصلحت يا به ماموريت "دانگی" گرفته و بانگی بر آورده اما مردم راه گم نکرده و آستینی نگرفته اند تا دستی ببوسند.
آقای مهاجرانی و بانو دست اتفاق داده اند و به ریزه استخوانی دلخوش کرده اند که اینچنین عنان از کف داده و فتوای نزدیک به محاربه از کلام مولا " لقد صرت جسرًا لمن حارب الله و رسوله" صادر می کنند، بعید است که ایشان نداند حضرت این موجز را در کجا و به چه منظور بیان فرموده و آن نامه را به دست چه کسی داده اند تا بر چه کسان بخوانند؛ حتماً می دانند ولی پیامی را رذیلانه و از روی التماس ارسال می کنند تا شاید فرجی شود! و عجیب نیست که همنوا با تکفیریان داخلی که عالمی بزرگ را به طلحه و زبیر تشبیه می کنند در این نوشتار خود همان اشارات را دارند.
حضرت امیر در ماجرای قتل عثمان نامه ای نوشتند و به دست امام حسن داده تا بر اهل کوفه بخوانند و آنان را از توطئه طلحه و زبیر و دیگر ناکثین آگاه سازند و این کلام .... حارب الله و رسوله را ذکر فرمودند.
جناب مهاجرانی مردم ایران اهل کوفه نیستند که به شتاب به اهانت برآمده ای و نه زمان علی است و نه فتنه طلحه و زبیر و نه جنگ با ناکثین، چگونه همگام آقای شریعتمداری میشوی و باب مباهته را باز می گشائید و در چنبره تکفیریان گرفتار شده ای و بورسیه آل سعود را فراموش کرده حکم محارب می دهید، کاری که حتی سعودیان نکرده اند حضرت شما برای صعود و نیز دخول! به آسانی کرده اید.
"رستمی جان کند و مجال یافت زال" در همه تاریخ همه سرزمینها و در همه انقلابها و در میان همه مدعیان اصول و اصلاح، اصلی کثیف است که برخی به آن متوسل میشوند ولی آنچه زال شما می کند چون زاغ است که سیاه است و روسیاهی می کند؛ گفته اند "گوهری، طفلی به قرصی نان دهد" اما این چه نادانی است که زندانهای آباد و دانشگاههای ویران و جامعه رنجور را نمی بینید و به بازسازی نمایشنامه های تکراری میپردازید تا به نان و نوایی برسید، به قضاوت نشسته اید تا غرامت ستانید و با قساوت پرده حیا را دریده اید تا به سلامت نشینید؟ با خرقه آلوده، انقیاد و ارادت می طلبید و با این همه رذیلت از ساختارشکنی دم میزنید و آتش در خرمن فرهنگ و فرزانگی در انداخته و ناسلامتی روزی وزیر فرهنگ بوده اید! و امروز عیب بر بزرگان و تهمت بر فرزانگان می نهید؛ زهی شرم .... "کافرم من گر از این شیوه تو ایمان داری"
جناب مهاجرانی این چه تقوایی است که بی محابا رای صادر می کنید و دین را قربانی سیاست بازی و مواهب گرفتن می کنید؟ اعتبار مسلمانی و اخلاق و ایمان و و فضیلت و فرهنگ و هنر و دینداری را بفروش نهاده اید....زاغ زمستان ملت شده ای؛ گویا بر آن صراطی تا چون قابیل خون هابیل ریزد و برادر کشی رسم شود تا چون آن زاغک"، مزار کردن را به او بیاموزی!..... عجب شباهتی است که در انتهای پائیز و در نزدیکی شب یلدا و آغاز زمستان...... زاغ زمستان" در اندیشه سیاهی بیشتر و شب طولانی و زمستان بی رحم است تا "دانگ" حود گیرد و عشق و عرفان و ایمان و اسلام و ایران را یکسره در پای تکفیر قربانی کند.
@kafaeealirezaa