|بررسی‌های کلامی|


Channel's geo and language: not specified, not specified
Category: not specified


مطالعات شیعی
بررسی‌های کلامی| پژوهش‌های اعتقادی
میراث کلامی شیعه
t.me/kalam_shia

Related channels  |  Similar channels

Channel's geo and language
not specified, not specified
Category
not specified
Statistics
Posts filter


انتحالی عجیب از استاد بازنشسته فلسفه دانشگاه تهران (۳)

یک نمونه رندم دیگر از انتحال دکتر یحیی کبیر از ترجمه جواد مصلح و چاپ آن با عنوان مبانی حکمت متعالیه به اسم خود بعنوان ترجمه و شرح کتاب الشواهد الربوبية!

صفحه اول و آخرِ اشراق هفتم از شاهد دومِ مشهد دوم
(کتاب چاپی، کتاب دکتر کبیر، و کتاب نرم‌افزاری کتاب جواد مصلح است)
تنها تفاوت آن است که برخی کلمات را از پرانتز بیرون کشیده و بعضا یا اینترها را حذف کرده‌اند یا اینترهای جدید زده‌اند.
اولین اینترِ اشتباه در همان عنوان فصل مشخص است!
همچنین چند علامت نگارشی جدید مانند ویرگول و علامت سؤال به متن افزوده‌اند
تنها ویرایش متنی که انجام داده‌اند عبارتِ "بر چه اساسی زنده‌اند" را به "بر چه اساس زنده‌اند" تغییر داده‌اند.

#یحیی_کبیر
@kalam_shia


انتحالی عجیب از استاد بازنشسته فلسفه دانشگاه تهران (۲)

ایشان حتی مقدمه مترجم پیشین کتاب را هم به عنوان مقدمه خود درج کرده است! [با تغییرات اندکی که در تصاویر فوق مشخص کرده‌ایم؛ قسمت‌های خاکستری مطالبی است که دکتر یحیی کبیر، از مقدمه جواد مصلح حذف کرده است]

جالب آنکه دکتر یحیی کبیر صرفا در اولین پاراگراف ارجاع به کتابِ جواد مصلح می‌دهد، و بدون اینکه واضح کند منظورش از این آدرس دادن چیست دوباره در ادامه نیز عینا مطالب مصلح را بدون ارجاع دادن کپی می‌کند!

نکته جالب در روش کار دکتر یحیی کبیر آن است که در چندجایی که به نحو مبهم ارجاع به ترجمه جواد مصلح می‌دهد بی‌جهت نام یک کتاب دیگر را نیز بصورت کلی و بدون ارجاع به صفحه، کنار نام کتاب مصلح درج می‌کند! بطوری که مخاطب هیچ فهمی از این ارجاع‌دهی بدست نمی‌آورد.
(از ابتدای مقدمه، دو اثر را با هم تطبیق دهید تا روش کار ایشان واضح شود. ما اینجا صرفا چند صفحه ابتدایی مقدمه، و صفحه انتهایی آن را آوردیم. کتابِ چاپی، اثر دکتر کبیر است، و نسخه نرم افزاری، اثر جواد مصلح)
#یحیی_کبیر
@kalam_shia


انتحالی عجیب از استاد بازنشسته فلسفه دانشگاه تهران

این اثر که روی آن "ترجمه، شرح و تحقیق الشواهد الربوبية" ملاصدرا، درج شده است انتحالی عجیب از ترجمه جواد مصلح (سال ۱۳۶۲) است.

استاد فلسفه دانشگاه تهران، صرفا کلماتی مانند "آنکه و اینکه" را تغییر داده و در برخی صفحات چند کلمه‌ای از خود به آن افزوده و در برخی موارد چند جمله‌ای از مطالب جواد مصلح را که خوشایندش نبود حذف کرده و صرفا برخی عبارات را نیز که مصلح داخل پرانتز آورده بود از پرانتز بیرون کشیده است و همان کتاب مصلح را به نام خود منتشر نموده است!
ایشان حتی مقدمه مترجم پیشین [جواد مصلح] را نیز انتحال نموده است!

در ادامه چند نمونه ارائه می‌شود.
#یحیی_کبیر
@kalam_shia


غزالی، و ادعای ضربه سهمگینی که بر فلسفه زد

مقدمه
‌فلسفه از بدو پیدایشش در اسلام مورد مخالفت علمای شیعه و سنی بود، بطوری که فارابی و ابن‌سینا تا سالیان درازی بعد از مرگشان بعنوان نمادهای کفر و شرک مثال زده می‌شدند، در این بین غزالی که گرایش‌های فلسفی زیادی داشت به تألیف کتاب تهافت الفلاسفه پرداخته و در سه مورد فلاسفه را تکفیر کرد [قدم عالم، انکار علم خدا به جزئیات، ومعاد روحانی]. هرچند مدافعان معاصر فلاسفه اسلامی سعی زیادی در جاانداختن این مطلب که غزالی بزرگترین مخالف فلسفه بود داشتند ولی غزالی چندان مورد پذیرش منتقدان فلسفه واقع نشده و خود وی را به تأثیرپذیری از فلسفه و داشتن افکار فلسفی متهم کردند.
حتی ابن‌رشد که کتاب تهافت التهافت را در رد تهافت الفلاسفه غزالی نگاشت در خاتمه کتاب گوشزد کرد که غزالی با اینکه در مسأله قول به معاد روحانی و انکار معاد جسمانی فلاسفه را تکفیر کرده است، ولی در جای دیگری قول به معاد روحانی را جایز شمرده است.
ابن‌طفیل نیز در رساله "حی بن یقظان" اشاره به کتاب "المضنون به علی غیر اهله" می‌کند که غزالی در آن عقاید خاصی را بیان کرده که مایل نبود در دسترس نااهلان باشد.
ابن‌تیمیه نیز با اشاره به این رساله غزالی بشدت به وی حمله کرده و می‌گوید غزالی همان سخنان صابئین متفلسف را ارائه می‌دهد. ابن‌تیمیه اشاره می‌کند که برخی انتساب این رساله به غزالی را تکذیب کرده‌اند، ولی وی وکسانی که به احوال غزالی آگاهند می‌دانند که این رساله از آن غزالی است. [لازم بذکر است غزالی در برخی آثار خود به این کتاب اشاره کرده، و در این اطمینان داریم که وی چنین کتابی داشته است]

در مجموعه آثار چاپ شده غزالی آنچه تحت این عنوان به طبع رسیده است بقول دکتر دینانی خالی از مطلب رمزآلود و خاص است، دینانی اشاره می‌کند حتی مطالب فلسفی مشکاة الانوار در این رساله "المضنون" وجود ندارد.
به هر ترتیب، هرچند عبدالرحمن بدوی و زرین‌کوب و برخی محققین دیگر در مقابل تشکیک مخالفین به دفاع از انتساب این رساله به غزالی پرداخته‌اند ولی آنچه ابن‌تیمیه و برخی دیگر از قدما، غزالی را به دلیل مطالب موجود در این کتاب به موافقت با فلاسفه و داشتن همان عقاید قدم عالم و انکار عالم بودن خداوند به جزئیات و... متهم می‌کردند در کتاب چاپی وجود ندارد!
مطلب قابل توجه اینکه مالتر در سال ۱۸۹۶م نسخه‌ای عبری از کتاب غزالی را بدست آورده و با ترجمه آلمانی ومقدمه‌ای به چاپ رساند، اما تحقیق عالمانه مالتر نتوانست دیگر محققین را به این باور برساند که صاحب تهافت الفلاسفه، چنین عقایدی داشته باشد!
شاید وجود امثال این نسخه عبری در قرون وسطی بود که غربیان غزالی را به عنوان یکی از فلاسفه برمی‌شمردند.

در سالیان اخیر با تلاش محمدتقی دانش‌پژوه وتحقیق ارزنده نصرالله پورجوادی [که نوشتار حاضر مبتنی بر آن است] در کتابخانه دکتر مهدوی نسخه‌ای کهن ونفیس از مجموعه آثار غزالی متعلق به قرن۶ معرفی شد که دقیقا همان ادعای ابن‌تیمیه را درباره عقاید فلسفی غزالی که از دیگران مخفی می‌کرد و در "المضنون" به آن اشاره کرده است ثابت کرد. پورجوادی مقاله‌ای عالمانه در این باره نوشته و این مجموعه رسائل را تحت عنوان "مجموعه فلسفی مراغه" به چاپ رساند.

پورجوادی اشاره می‌کند که با بدست آمدن این رساله ومشخص شدن عقاید فلسفی غزالی که آن را بجهت تقیه از مردم مخفی می‌کرده، باید در رد انتساب برخی دیگر از آثار وی که صرفا بدلیل داشتن صبغه فلسفی کنار گذاشته شده بود تجدید نظر کرده و از نو تحقیق نمود.
جالب آنکه سیدجلال آشتیانی از قول ملاصدرا یکی از وجوه مخالفت غزالی با فلسفه را تقیه از مردم ذکر می‌کند.
همچنین باید افزود که غزالی در "مقاصد الفلاسفه" بطور مفصل عقاید وسخنان فلاسفه را بیان کرده و بدون انتقاد وصرفا با چند جمله که کل این سخنان مورد تأیید وی نیست ومطالب اشتباه فلاسفه بیشتر از سخنان صوابشان است از کنار آن رد شد. درباره ارزشمندی این کتاب در نوع بیان مطالب، می‌گویند که سالیان درازی بعنوان کتاب آموزشی فلسفه رایج گشت. مدافعان غزالی نیز آن را چنین توجیه می‌کردند که وی این کتاب را صرفا برای اثبات فلسفه‌دانی نوشته است.

در انتها لازم به ذکر است حتی تهافت الفلاسفه غزالی در چند کتاب دیگری که آنها نیز در رد فلاسفه نگاشته شده بودند بعضا مورد اعتراض واقع شده و خود غزالی را به تبعیت از آراء فلاسفه ولفظی بودن نزاعش با فلاسفه متهم کردند.
علاوه بر رساله تهافت الفلاسفه علاءالدین طوسی و تهافت الفلاسفه خواجه‌زاده که هر دو در قرن۹ تألیف شده بودند، اخیرا رساله‌ای در کتابخانه مجلس به شماره ۱۰۲۴۹.۶ در دسترس قرار گرفته که نویسنده ناشناس آن ضمن بیان چهل تهافت از فلاسفه، در برخی موارد از غزالی نیز اظهار تعجب می‌کند.

در مجموع این تصور که غزالی ضربه سهمگینی به فلسفه زده و در منزوی شدن آن سهم بسزایی داشته، ادعایی غیرقابل دفاع است.
@kalam_shia


اربعون تهافت للفلاسفة
نویسنده: ؟

کتابخانه مجلس، نسخه شماره ۱۰۲۴۹/۶
۲۱برگ [۴۲ص]
https://t.me/kalam_shia/812


نسبت و بی‌نسبتی فلسفه اسلامی با نوافلاطونیان
دکتر سیدحمید طالب‌زاده
استاد فلسفه دانشگاه تهران

هر چند آنچه دکتر طالب‌زاده ارائه دادند متکفل عنوان ثبت شده نبود، و بهتر بود عنوانی از قبیل "وجود از منظر فارابی و ابن‌سینا، و مقایسه آن با ارسطو و نوافلاطونی‌ها" درج می‌شد، اما با صرف نظر از این، چکیده آنچه ارائه دادند این بود که ارسطو چهار معنا از وجود بیان کرده بود، و فارابی سه معنا، و فارابی آن معنایی را که ارسطو نپذیرفته و کنار نهاده بود را مورد پذیرش و تأکید قرار داد. سپس دکتر طالب‌زاده اشاره به نظریه جدید و تأسیسی ابن‌سینا در این باره کرده و به تفاوت اساسی‌اش با آنچه فارابی بیان کرده بود تأکید کردند و اهمیت و جایگاه والای ابن‌سینا را گوشزد نمودند.

حال به فرض اینکه تمام مطالب دکتر طالب‌زاده را تصدیق کنیم _و اشاره‌ای به مطالب فلوطین و پروکلوس در این‌باره نکنیم_ آیا این یعنی بی‌نسبتی معنای وجود در فلسفه اسلامی با فلسفه یونانی و نوافلاطونی؟
اگر چنین است پس باید به همان ملاک، از بی‌نسبتی فلسفه ابن‌سینا با فلسفه فارابی نیز سخن گفت!
و به همین معنا از بی‌نسبتی فلسفه ملاصدرا از فلسفه ابن‌سینا! و نیز از بی‌نسبتی فلسفه ارسطو با افلاطون، و بی‌نسبتی نوافلاطونیان با فلاسفه قدیم یونان، و بی‌نسبتی فلسفه تک تک فلاسفه با یکدیگر!!


مطلب دیگر آنکه:
برخی فلاسفه یونان نزد فلاسفه اسلامی به عنوان حکمای الهی و پیامبر شناخته می‌شدند و سهروردی و ملاصدرا و ملاهادی سبزواری و همین فلاسفه معاصر مانند آقایان طباطبایی و حسن‌زاده آملی، ارسطو و برخی دیگر از فلاسفه یونان را پیامبران الهی می‌دانند!
اما معلوم نیست این جریان جدید که عموما تحت تأثیر آقای مطهری هستند به چه دلیل همّ و تلاش خود را بر این نهاده‌اند که فلسفه اسلامی را جدای از سنت یونانی و نوافلاطونی بدانند!

پرتلاش‌ترین فرد این جریان، دکتر نصرالله حکمت هستند؛ ایشان از طرفی همانند نسل پیشین، مدعی‌اند ارسطو و افلاطون مطالب خود را از فرشته وحی دریافت کرده‌اند [اینجا]، و از سوی دیگر تلاش‌شان این است که ثابت کنند فلاسفه اسلامی مطالب خود را از ارسطو و افلاطون نگرفته‌اند!
و در واقع روی دیگر سخن و تلاش ایشان آن است که ثابت کنند فلاسفه اسلامی سخنان خود را از پیامبران الهی اخذ نکرده‌اند!!!

به نظر می‌رسد این جریان جدید که از آقای مطهری شروع شده _و با این ادعای اثبات نشده رقم خورد که فلسفه اسلامی دویست مسأله موجود در فلسفه یونان را تبدیل به هفتصد مسأله کرد_ باید تکلیف خود را حداقل با ادعای نبوت فلاسفه حل کند، و نمی‌توان در عین داشتن ادعای نبوت برای کسی، ادعای تبعیت نکردن از وی را داشت و فلسفه خود را هم الهی دانست!

مطلب مرتبط دیگر با دکتر طالب‌زاده:
https://t.me/kalam_shia/802
#تاریخ_فلسفه_اسلامی
@kalam_shia




دوباره
هیچکس نفهمیده، الا من!

اساتید گنده‌گو، و دانشجویان کف و سوت زن!

با دنبال کردن سخنرانی‌ها و جلسات تعداد زیادی از اساتید فلسفه _و دست کم در همین یک هفته اخیر_ ملاحظه می‌شود که هر استادی _حداقل در برخی مباحث_ ادعا می‌کند که فلان مطلب را تاکنون هیچ کس نفهمیده است! [غیر از خود ایشان که فهمیده‌اند و لذا می‌دانند بقیه نفهمیده‌اند]
از سخنرانی دکتر طالب‌زاده بگیرید تا دکتر حسن احسن که در برخی مباحث جلسه "اثولوجیا و سهروردی" بیان کردند فلان مطلب را هیچ‌کدام از سهروردی‌پژوهان متوجه نشده‌اند!
و یا نمونه بارزش دکتر چاوشی، که بصورت فله‌ای عمده فلسفه‌پژوهان معاصر را تجهیل کرده و به نفهمی متهم می‌کنند.

توجه دادن به این ادعاهای عجیب بخاطر دو مطلب است:
- توجه شود که وقتی این افراد، پژوهشگران غربی فلسفه را رد می‌کنند، و یا با طعنه و کنایه از فقها و متکلمین یاد می‌کنند مطلب جدید و با اهمیتی نیست، و یک خصلت روانی است.
- به نقش دانشجویان فلسفه و مستمعین این افراد، در غرّه کردن اساتید توجه داده شود. دانشجویانی که در فضاهای آزاد به فلسفه خواندن خود فخر می‌فروشند ولی ساده‌ترین تناقض‌گویی اساتید را هم متوجه نشده و یا معترض نمی‌شوند و انتهای جلسات بجای اینکه سخنران و استاد را مؤاخذه کرده و تناقضات را تذکر دهند با کف و سوت با وی وداع می‌کنند. نتیجه چنین فضایی، ایجاد احساس امنیت برای سخنران بابت بیان هر ادعایی است.

طُرفه آنکه یکی از سخنرانان همایش برگزار شده به مناسبت روز جهانی فلسفه، در ابتدای سخنرانی خود اعلام کرد برای سخنرانی امروز و موضوعی که برای وی درج شده مطالعه خاصی نکرده و مطلب خاصی هم ندارد و صرفا امتثال امر کرده است!!!
گویی ترسی ندارند بدون مطالعه و بدون داشتن مطلب خاصی وقت مستمعین را بگیرند! و دلیل آن فقط یک چیز است: می‌دانند که قرار نیست در جلسه بابت بیان مطالب مطالعه نشده به چالش کشیده شوند و دانشجویان فلسفه عمدتا سوت و کف‌زن‌های خوبی هستند! و کمتر سخنرانی وجود دارد که تجربه تلخی از سخنرانیِ بدون مطالعه در یک جمعِ متشکل از دانشجویان فلسفه داشته است.

#تاریخ_فلسفه_اسلامی
@kalam_shia


انتحال ملاصدرا
وقتی فیلسوفان می‌توانند به عقل فعال رسیده و حقایق را مستقیما دریافت کنند دیگر معنا ندارد بگوییم فلان مطلب از آنِ فلانی است و ارجاع دهیم!!

دکتر مجید احسن عضو هیئت علمی گروه فلسفه دانشگاه امام صادق علیه السلام
"اثولوجیا و سهروردی"
مدرسه پاییزه «نوافلاطونی‌ها و فلسفه اسلامی»
۱۴۰۳/۹/۲۰
اینکه عده‌ای از معاصرین سخن از انتحال در آثار ملاصدرا می‌گویند و بیان می‌کنند چون ملاصدرا در مطالبش استفاده‌های قابل توجهی از دیگران کرده و مطالب آن‌ها را بدون نام بردن در کتاب خود ثبت کرده، پس او سرقت علمی کرده است، چنین سخنی بدون توجه به "مبادی متافیزیکی خاص" است!
زیرا: اولا: وقتی فیلسوفان می‌توانند به عقل فعال رسیده و حقایق را مستقیما دریافت کنند دیگر معنا ندارد بگوییم فلان مطلب از آنِ فلانی است و ارجاع دهیم!!!!!
ثانیا: ارجاع دادن و بیان مصدر یک حرف از زمان دکارت رسم شده است.¹

-------------------------------------
1. یک نمونه از انتحال ملاصدرا، و اعتبارسنجی این توجیه:
https://t.me/kalam_shia/440


پست مشابه در توجیه انتحال در فلسفه اسلامی:
https://t.me/kalam_shia/785


◼️اما مطلب عجیب‌تر آنکه:
در این جلسه به بیان اثرپذیری‌های سهروردی از اثولوجیا و فلوطین پرداخته شد و اشاره شد که این الهام‌گیری سهروردی از اثولوجیا عمدتا بدون ذکر کردن اسم اثولوجیا بوده است!
جالب است که استاد محترم در اینجا از مبنای خود در توجیه معضل انتحال ملاصدرا عبور کرده و طبق مبنای خودشان دیگر بیان نکردند که چه بسا سهروردی هم مطالبش را از عقل فعال گرفته است نه از فلوطین!!! و اینکه ارجاع‌دهی از زمان دکارت رسم شد و قبل از آن می‌شد مطالب دیگران را به اسم خود کپی کرد!!
گویا ملاصدرا عزیزتر از سهروردی بیچاره بوده است!

#تاریخ_فلسفه_اسلامی
@kalam_shia




فلسفه اسلامی از چه زمانی آغاز شد؟

#قوام‌صفری | #تاریخ_فلسفه_اسلامی

@kalam_shia


الحروف فارابی

دکتر سیدحمید طالب‌زاده:
جایی که فلسفه اسلامی به معنای دقیق تأسیس شده است کتاب الحروف است.

✦༅✿༅✦═༅༅═┅──
پی‌نوشت:
بعد از انتشار و تصحیح کتاب الحروف توسط محسن مهدی و نوشتن مقدمه بر آن _که ناشی از روش خاص او در تتبع و اولویت‌های متفاوت او در اغراض و اهداف متفاوتی است که در پژوهش و تتبع دارد، که البته برخاسته از بینشی تاریخی و ایدولوژیک عمیق است_، حداقل در ایران اذهان و عواطف بسیاری از مجتهدان و محققان تحریک شد و کتابی که در سنت فلسفه اسلامی از گذشته تا زمان تصحیح محسن فراموش شده بود، ناگهان به عنوان عظیمترین اثر فارابی مورد توجه قرار گرفت و ترجمه و تحقیقهای متعدد از آن تا کنون صورت گرفته است.
✍ حامد روشنی‌راد
@kalam_shia


مروری بر سخنان عجیب دکتر سیدحمید طالب‌زاده در نشست «فارابی و تأسیس فلسفهٔ اسلامی» در دانشگاه تهران

سخنان دکتر طالب‌زاده در سه محور اصلی بود:

🔹۱. باید تاریخ اندیشه و فلسفی‌مان را از نو بخوانیم تا بتوانیم از وضع موجود بیرون بیاییم، باید فیلسوفان‌مان را از نو بخوانیم نه آنگونه که تاکنون خوانده شده است

🔹۲. مشکل اصلی اندیشه فلسفی ما آن است که بین گذشته و آینده، و نیز بین حکمت نظری و حکمت عملی گسست و شکاف وجود دارد؛ این گسیختگی با فارابی ایجاد شد و متأسفانه در ابن‌سینا و دیگر فلاسفه بعدی نیز این شکاف و گسستگی نادیده گرفته شد و فقط سهروردی بود که متوجه این شکاف شد.
این گسیختگی با ملاهادی سبزواری مورد تأکید قرار گرفت و حتی به این مطلب افتخار نیز می‌کرد که کار فیلسوف فقط پرداختن به امور معقول است و شأن فیلسوف پرداختن به امور دیگر نیست.

🔹۳. ما فلاسفه خودمان را درست فهم نکرده‌ایم؛ برای نمونه احدی از مدافعان فلسفه اسلامی تا به امروز اندیشه عمیق ابن‌سینا در ماهیت لابشرط را متوجه نشده و همه اشتباه می‌کنند، تنها کسی که حرف ابن‌سینا را درست فهمیده است هوسرل است.

🔹مطلب پایانی ایشان نیز این بود که:
باید برگردیم و بصورت جدی فلسفه بورزیم وگرنه آینده‌ای نداریم، این مسائل را باید فلاسفه بسازند وگرنه صدها جامعه‌شناس و حقوق‌دان و... نمی‌توانند کاری پیش ببرند.


✦༅✿༅✦═༅༅═┅──
✍️پی‌نوشت:
اینکه استاد طالب‌زاده می‌فرمایند:
باید اندیشه و فلسفه‌مان را از نو بخوانیم تا بتوانیم از وضع موجود بیرون بیاییم نه آنگونه تاکنون خوانده شده است

گوییم: آنچه تاکنون در نگاه مدافعان فلسفه اسلامی _چه در حوزه و چه در دانشگاه_ غالب بوده همان خوانشی است که آقایان مطهری و طباطبایی و شاگردان ایشان و از جمله شخص خود حضرتعالی داشته‌اید، لذا صرفنظر از اینکه وضع موجود را چه کسی ایجاد کرده است و شما دقیقا از چه کسی گلایه‌مندید، اکنون منظور از خوانش جدید چیست، چه مصداق عینی برای آن دارید؟ این بسیار عجیب است که مدام همایش‌های فلسفی در دانشگاه‌های ما برگزار می‌شود و تنها نتیجه آن این است که خود اساتید فلسفه هر کدام بقیه فلاسفه را به نفهمی متهم می‌کنند! و در انتها نیز دانشجویان برای ایشان کف و سوت زده و جلسه به اتمام می‌رسد!

اینکه می‌فرمایند:
مشکل اصلی ما آن است که بین گذشته و آینده، و نیز بین حکمت نظری و حکمت عملی گسست و شکاف وجود دارد؛ این گسیختگی با فارابی ایجاد شد و متأسفانه در ابن‌سینا و دیگر فلاسفه بعدی نیز این شکاف و گسستگی نادیده گرفته شد

گوییم: پس با این وجود چرا ما را به بازخوانی دوباره فارابی دعوت می‌کنید؟ به فرض ما از شما به عنوان کسی که سالیانی مدیرگروه فلسفه دانشگاه تهران بوده است می‌پذیریم که فارابی چنین مشکلی را برای ما ایجاد کرده است، اکنون راهکاری که می‌دهید چرا دعوت مجدد به فارابی است؟! طبیعتا با این اعتراف باید تا می‌توانیم از فارابی و ابن‌سینا و سبزواری دور شویم!

اینکه می‌فرمایند:
باید برگردیم و بصورت جدی فلسفه بورزیم وگرنه آینده‌ای نداریم، این مسائل را باید فلاسفه بسازند وگرنه صدها جامعه‌شناس و حقوق‌دان و... نمی‌توانند کاری پیش ببرند.

به نظر می‌رسد که این سخن با اعترافات پیش‌گفته همخوانی چندانی نداشته و تجویز اشتباهی است، اگر فلاسفه چنین شکاف و گسستی ایجاد کرده‌اند چرا باید از یک سوراخ دوبار گزیده شد و ادعا کرد آینده ما را فلاسفه می‌سازند! و جامعه‌شناسان و حقوق‌دان‌ها و... نمی‌توانند کاری از پیش ببرند!
خب اکنون همان جامعه‌شناسان و حقوقدان‌ها و... از ما می‌پرسند مگر معترف نیستید که فارابی و ابن‌سینا و سبزواری و... چنین شکافی در زندگی ما ایجاد کرده‌اند، اکنون حسب چه ملاکی آینده ما را به دست فلاسفه می‌سپارید؟! اگر معترفیم که پدر فلسفه اسلامی و مؤسس آن چنین شکافی داشته است آیا این ساده‌انگارانه نیست که آینده‌مان را دست دانشجویان و دانش‌آموزان فلسفه دهیم؟!
آیا حق نمی‌دهید که با این اعترافات، ما حق را به منتقدان فلسفه بدهیم و اساسا آن را توهماتی با مدعای عقلانیت بدانیم؟

صوت سخنرانی دکتر طالب‌زاده:
https://t.me/kalam_shia/799

#تاریخ_فلسفه_اسلامی
@kalam_shia




«فارابی و تأسیس فلسفهٔ اسلامی»
دکتر سیدحمید طالب‌زاده

۱۳ آذر ۱۴۰۳
دانشگاه تهران، دانشکده ادبیات و علوم انسانی، تالار اقبال آشتیانی


01:33 شروع بحث
21:22 باید تاریخ اندیشه و فلسفی‌مان را از نو بخوانیم، تا بتوانیم از وضع موجود بیرون بیاییم
26:20 فارابی باید از نو خوانده شود، نه آنگونه که تاکنون خوانده شده است

مشکل اندیشه فلسفی ما
48:11 گسیختگی میان گذشته و آینده، گسیختگی میان حکمت نظری و عملی؛ این گسیختگی با فارابی ایجاد و بنیان گذاشته شد، در ابن‌سینا و فلاسفه دیگر نیز این شکاف نادیده گرفته شد، فقط سهروردی بود که متوجه شد.
این گسیختگی با ملاهادی سبزواری مورد تأکید قرار گرفت، اما تاریخ راه خودش را رفت و با ورود مدرنیته ما بدلیل این گسیختگی، دچار تشتت شدیم
با توجه دوباره به تاریخ آگاهی ایرانی، می‌توانیم درخشش‌هایی را در فکر و اندیشه آثار ایرانی ببینیم و این گسیختگی و شکاف‌ها را از میان ببریم، باید از نو تفکر خود را بخوانیم

یک نفهمی مدافعان فلسفه اسلامی از ابن‌سینا
55:00 هوسرل اندیشه عمیق ابن‌سینا در ماهیت لابشرط را متوجه شد، اما فلاسفه خودمان الی یومنا هذا هنوز نفهمیده‌اند، و هنوز همه فکر می‌کنند منظور از این لابشرط همان کلی طبیعی است و جز هوسرل هیچ کس این اندیشه ابن‌سینا را درک نکرده‌اند

58:52 باید برگردیم و بصورت جدی فلسفه بورزیم وگرنه آینده‌ای نداریم، این مسائل را باید فلاسفه بسازند وگرنه صدها جامعه‌شناس و حقوق‌دان و... نمی‌توانند کاری پیش ببرند.

پست مرتبط و انتقادی:
https://t.me/kalam_shia/802






افلاطون في العرب الاسلام
عبدالرحمن بدوی

برخلاف سایر آثار بدوی مانند ارسطو عند العرب، افلوطین عند العرب، الأفلاطونیة المحدثة عند العرب، اما در کتاب فوق بجای العرب، الاسلام استفاده شده است؛ دکتر مهدی محقق بیان می‌کنند که بدوی برای همایشی به ایران آمده بود، نسخه‌های خطی کتابخانه‌های ایران برای وی بسیار جذاب بوده و حسرت می‌خورد که کاش می‌توانسته یکسال در ایران بماند و از نسخه‌ها استفاده کند، و دکتر محقق از آنچه مانع این کار است از وی سؤال می‌کنند و بدوی مشکل را هزینه‌های زندگی در این یکسال عنوان می‌کند.
دکتر محقق از کتاب‌های چاپ نشده و آماده برای چاپ بدوی سؤال می‌کند و وی می‌گوید هنوز کتاب جدیدش افلاطون في العرب را چاپ نکرده است. دکتر محقق می‌گویند اگر چاپ این کتاب را به ایشان بسپارند مؤسسه مطالعات اسلامی مک‌گیل نیز هزینه‌های یکسال زندگی ایشان را تأمین می‌کند. شرط دیگر دکتر محقق آن بود که لفظ العرب، به الاسلام تغییر کند و بدوی نیز می‌پذیرد.

#تاریخ_فلسفه_اسلامی
پست مرتبط:
https://t.me/kalam_shia/610

18 last posts shown.