⭕️ پس از ثبت نامِ احمدینژاد چه اتّفاقی خواهد اُفتاد؟
پیامِ سیاسی این اقدام احمدینژاد و اطرافیانش در ثبت نامِ دسته جمعی، چیست و خطاب به کیست؟
ثبتنام و حضور سیاسی به این شکل پیامی بسیار واضح و فرای انتخابات دارد: جدا کردن خطِّ خود از نظام به صورت کامل. مخاطب این رفتارهای او عموم مردم است و پیامِ آن پیرامون اصلاحِ تصوّر رابطهی او با رهبری؛ معنی ثبت نام جریانی، چیزی نیست جز اینکه مردم بدانید من با نظام و نظام با من نیست. من در این انتخابات نیستم، هیچ نمایندهای ندارم و نظام کاملا با من مخالف است؛ یعنی شمشیر بستن از رو! و میخواهد بگوید مسئولیت رای آوردن دوبارهی روحانی تماماً با رهبری نظام است. او خیال میکند که تنها کسی است که میتواند روحانی را شکست دهد. و با وجود اصولگرایان و حضور آنها در صحنه، نبود بروز سیاسی امّت حزبالله، ضعف و غیبت حزباللهیها، شاید تا حدی حق هم داشته باشد.
پس از ثبتنام چه اتفاقی برای احمدینژاد و جریان او پیش خواهد آمد؟
نظام به راحتی احمدینژاد و همهی کاندیداهای منتسب به وی را رَد صلاحیت خواهد کرد. فردای این اتفاق احمدینژاد حصرِ فیزیکی-رسانهای خواهد شد، رسانههای او همگی تعطیل خواهند شد، تمام نیروها و حلقههای اطراف او بازداشت و سرکوب خواهند شد (1). بدنهی اجتماعی هوادار او نیز به سرعت به انفعال گرائیده و رو به اضمحلال خواهد رفت. و تقریباً میتوان از مرگِ جدی جریان احمدینژاد سُخن گفت.
با توجه به جو گستردهی مبتنی بر انحرافی بودن احمدینژاد در بین مذهبیون، شدّت مخالفت همهی جانبهی همهی نیروهای سیاسی ایران با احمدینژاد (از راست سنتی، نوراستیها، امنیتیها، اعتدالیون، اصلاحطلبها، سبزها، اپوزیسیون خارجنشین و...)، با توجه به تصمیم بر سانسور احمدینژاد و جریان او در نظام (2)، شدت تهاجم رسانههای دومخردادی علیه او، هم نظر شدن بدنهی مرفه، غربگرا و متوسط شهری با ولایتمداران متعارف و بسیجیان برای طرد احمدینژاد، همراهی جریانهای خارجی، نداشتن ارادهی آشوبهای خیابانی در جریان او یا فشارهای مختلف اجتماعی، و... هیچ مشکل و هزینهای برای نظام ایجاد نخواهد شد. و در اوج اقتدار این اقدامات صورت خواهد گرفت، بدون آنکه بحرانی برای کشور و جامعه ایجاد شود.
چرا چنین هزینهی سنگینی میدهد؟
اساساً تحلیلی از اینکه چرا در این لحظه و در این موقعیت احمدینژاد حاضر به چنین قُمار خطرناک و به تعبیری انتحار سیاسی شده است، ندارم. اصل این پرسش از هنگامی که ناگهانی وارد عرصهی سیاسی و حمایت شدید از بقایی شد، پا برجا بوده است. و تا امروز نه موافقانش و نه مخالفانش، هیچ تحلیل جدی و جامعی ارائه ندادهاند. اکنون ناظر به سابقهای از او که بیانگر دارابودن هوش نسبتاً زیاد سیاسی بود، اختیارِ چنین رویهی خطرناکی، بسیار سوال برانگیزتر شده است. او به دنبال چیست؟ و چه دادهها، اتفاقات و عواملی در صحنهی کلان سیاستِ ایران، او را به چنین کنشهایی واداشته است؟ نقشهی او برای آیندهی نزدیک چیست؟
امّا برای من یک نتیجهی خوبی هم این اِقدام او داشت؛ برای شاخههای رهبرینژادی که بعد از این همه سال هنوز داشتند بر همراهی و ولایتمداری احمدینژاد و نیز توجه خاص رهبری به او، قصّه میسُراییدند و تحلیل میبافتند، ادامه دادن چنین رویهای بعد از امروز بسیار سخت خواهد بود. و اگر کسانی بودند که به دلیل بیدقتی، ضعف تحلیل و پیگیری نکردن سیاست، چنین میاندیشیدند، برایشان روشنتر خواهد شد که راه رهبری از راه احمدینژاد جداست. توجیه پیرامون تفاوت نهی با توصیه، نادیده گرفتن واقعیت ماجرا و بیتوجهی [و شاید توهین] به فهمِ عرفیِ مخاطبان است.
انتخابات96 چه میشود؟
هیچ! چیزی عوض نشده است. کمی گرد و خاکی شده است، فرو مینشیند و همان طرح قبلیِ طراحان اصلی صحنهی کلانِ سیاستِ ایران، ادامهی مسیر فعلی را با ریاست جمهوری روحانی پی خواهند گرفت!
@khomeynist
ـــــــــــــــ
1- جز آن عده که مأمور نهادهای امنیتی در اطراف و رسانههای احمدینژاد بودند.
2- عدم حضور رسانههای اصولگرا در کنفرانس خبری او و بایکوت شدید او، و نیز عزم جدی صدا و سیما در سانسور مطلق احمدینژاد تا آنجا که بتوانند (که یک سوتیاش امروز در شبکهی خبر رخ داد: https://t.me/maktubat/2882)
پیامِ سیاسی این اقدام احمدینژاد و اطرافیانش در ثبت نامِ دسته جمعی، چیست و خطاب به کیست؟
ثبتنام و حضور سیاسی به این شکل پیامی بسیار واضح و فرای انتخابات دارد: جدا کردن خطِّ خود از نظام به صورت کامل. مخاطب این رفتارهای او عموم مردم است و پیامِ آن پیرامون اصلاحِ تصوّر رابطهی او با رهبری؛ معنی ثبت نام جریانی، چیزی نیست جز اینکه مردم بدانید من با نظام و نظام با من نیست. من در این انتخابات نیستم، هیچ نمایندهای ندارم و نظام کاملا با من مخالف است؛ یعنی شمشیر بستن از رو! و میخواهد بگوید مسئولیت رای آوردن دوبارهی روحانی تماماً با رهبری نظام است. او خیال میکند که تنها کسی است که میتواند روحانی را شکست دهد. و با وجود اصولگرایان و حضور آنها در صحنه، نبود بروز سیاسی امّت حزبالله، ضعف و غیبت حزباللهیها، شاید تا حدی حق هم داشته باشد.
پس از ثبتنام چه اتفاقی برای احمدینژاد و جریان او پیش خواهد آمد؟
نظام به راحتی احمدینژاد و همهی کاندیداهای منتسب به وی را رَد صلاحیت خواهد کرد. فردای این اتفاق احمدینژاد حصرِ فیزیکی-رسانهای خواهد شد، رسانههای او همگی تعطیل خواهند شد، تمام نیروها و حلقههای اطراف او بازداشت و سرکوب خواهند شد (1). بدنهی اجتماعی هوادار او نیز به سرعت به انفعال گرائیده و رو به اضمحلال خواهد رفت. و تقریباً میتوان از مرگِ جدی جریان احمدینژاد سُخن گفت.
با توجه به جو گستردهی مبتنی بر انحرافی بودن احمدینژاد در بین مذهبیون، شدّت مخالفت همهی جانبهی همهی نیروهای سیاسی ایران با احمدینژاد (از راست سنتی، نوراستیها، امنیتیها، اعتدالیون، اصلاحطلبها، سبزها، اپوزیسیون خارجنشین و...)، با توجه به تصمیم بر سانسور احمدینژاد و جریان او در نظام (2)، شدت تهاجم رسانههای دومخردادی علیه او، هم نظر شدن بدنهی مرفه، غربگرا و متوسط شهری با ولایتمداران متعارف و بسیجیان برای طرد احمدینژاد، همراهی جریانهای خارجی، نداشتن ارادهی آشوبهای خیابانی در جریان او یا فشارهای مختلف اجتماعی، و... هیچ مشکل و هزینهای برای نظام ایجاد نخواهد شد. و در اوج اقتدار این اقدامات صورت خواهد گرفت، بدون آنکه بحرانی برای کشور و جامعه ایجاد شود.
چرا چنین هزینهی سنگینی میدهد؟
اساساً تحلیلی از اینکه چرا در این لحظه و در این موقعیت احمدینژاد حاضر به چنین قُمار خطرناک و به تعبیری انتحار سیاسی شده است، ندارم. اصل این پرسش از هنگامی که ناگهانی وارد عرصهی سیاسی و حمایت شدید از بقایی شد، پا برجا بوده است. و تا امروز نه موافقانش و نه مخالفانش، هیچ تحلیل جدی و جامعی ارائه ندادهاند. اکنون ناظر به سابقهای از او که بیانگر دارابودن هوش نسبتاً زیاد سیاسی بود، اختیارِ چنین رویهی خطرناکی، بسیار سوال برانگیزتر شده است. او به دنبال چیست؟ و چه دادهها، اتفاقات و عواملی در صحنهی کلان سیاستِ ایران، او را به چنین کنشهایی واداشته است؟ نقشهی او برای آیندهی نزدیک چیست؟
امّا برای من یک نتیجهی خوبی هم این اِقدام او داشت؛ برای شاخههای رهبرینژادی که بعد از این همه سال هنوز داشتند بر همراهی و ولایتمداری احمدینژاد و نیز توجه خاص رهبری به او، قصّه میسُراییدند و تحلیل میبافتند، ادامه دادن چنین رویهای بعد از امروز بسیار سخت خواهد بود. و اگر کسانی بودند که به دلیل بیدقتی، ضعف تحلیل و پیگیری نکردن سیاست، چنین میاندیشیدند، برایشان روشنتر خواهد شد که راه رهبری از راه احمدینژاد جداست. توجیه پیرامون تفاوت نهی با توصیه، نادیده گرفتن واقعیت ماجرا و بیتوجهی [و شاید توهین] به فهمِ عرفیِ مخاطبان است.
انتخابات96 چه میشود؟
هیچ! چیزی عوض نشده است. کمی گرد و خاکی شده است، فرو مینشیند و همان طرح قبلیِ طراحان اصلی صحنهی کلانِ سیاستِ ایران، ادامهی مسیر فعلی را با ریاست جمهوری روحانی پی خواهند گرفت!
@khomeynist
ـــــــــــــــ
1- جز آن عده که مأمور نهادهای امنیتی در اطراف و رسانههای احمدینژاد بودند.
2- عدم حضور رسانههای اصولگرا در کنفرانس خبری او و بایکوت شدید او، و نیز عزم جدی صدا و سیما در سانسور مطلق احمدینژاد تا آنجا که بتوانند (که یک سوتیاش امروز در شبکهی خبر رخ داد: https://t.me/maktubat/2882)