کشیش،می خواند :
از خاک به خاک...!
من اما می بینم
نور را که نور
پیله را که پروانه
پروانه را که پرواز
پرواز را که آزادی
آزادی را که شاعر
و شاعر را که کلمه می شود...
کشیش ، می خواند:
_ از خاک به خاک...
من اما می بینم خاک می تپد
در انتظار بهاری که در راه است...
دل شاعر دانه است ...درّدانه است!
نقطه ا ی یکتاست
که می رود کنار مَد ...به دادخواهی در امتداد آزادی می نشیند...
می نشیند؟
نه! می ایستد ، ایستادن تنها کاری است که از سرو بر می آید...
سکوت می کند؟
نه! می خواند، خواندن تنها کاری است
که از هَزار بر می آید...
خام خیالا!
شاعر که دفن نمی شود !
کاشته می شود
چشم به راه باران بهار
می جوشد، می روید
خرمن ، خرمن کلمه
شاعر بشارت *بهار* است
وعده اش دروغ نیست
باش تا ببینی...
#افسانه_نجاتی
@Khialatesarzadeh
از خاک به خاک...!
من اما می بینم
نور را که نور
پیله را که پروانه
پروانه را که پرواز
پرواز را که آزادی
آزادی را که شاعر
و شاعر را که کلمه می شود...
کشیش ، می خواند:
_ از خاک به خاک...
من اما می بینم خاک می تپد
در انتظار بهاری که در راه است...
دل شاعر دانه است ...درّدانه است!
نقطه ا ی یکتاست
که می رود کنار مَد ...به دادخواهی در امتداد آزادی می نشیند...
می نشیند؟
نه! می ایستد ، ایستادن تنها کاری است که از سرو بر می آید...
سکوت می کند؟
نه! می خواند، خواندن تنها کاری است
که از هَزار بر می آید...
خام خیالا!
شاعر که دفن نمی شود !
کاشته می شود
چشم به راه باران بهار
می جوشد، می روید
خرمن ، خرمن کلمه
شاعر بشارت *بهار* است
وعده اش دروغ نیست
باش تا ببینی...
#افسانه_نجاتی
@Khialatesarzadeh