Forward from: Everything 💡
دلم میخواست از ترسهایم برایت بگویم. مثلا بگویم عزیزم من میترسم آثار این زخمها تا ابد در حافظهام بماند. از یأس و احساس گمگشتگی که مرا احاطه کرده است میترسم.
میترسم از اینکه دستهایم با حسرت بهسمت چیزهایی دراز میشوند که دیگر وجود ندارند، مانند دستهایت.
از اینکه دیگر هرگز نجات نیابم و نجات دهنده مرا رها کرده باشد؛ یا بدتر از آن از اینکه نجات دهندهای وجود نداشته باشد میترسم.
میترسم از اینکه دستهایم با حسرت بهسمت چیزهایی دراز میشوند که دیگر وجود ندارند، مانند دستهایت.
از اینکه دیگر هرگز نجات نیابم و نجات دهنده مرا رها کرده باشد؛ یا بدتر از آن از اینکه نجات دهندهای وجود نداشته باشد میترسم.
برای چشمهایت