بعضی افراد ، بعضی کارا فقط اعصاب ادمو خورد میکنن ، قشنگ روی اعصاب ادم راه میرن ، بعضی موقع ها نمی تونم جلوی این ادما رو بگیرم ، انگیزشو ندارم ، حالشو ندارم ، میزارم بیان ، گند بزنن بع بهترین شکل ، گند کع زدن برن و من همین طور دستم زیر چونع فقط بهشون نگاه میکنم ، و فقط نفس عمیق میشم ، گندم کع زدن رفتن ، بع جای این افراد شروع بع خودخوری میکنم ، انگار کع خودم مقصرم ، شروع بع سرزنش خودم میکنم ،بالشت رو جلوی صورتم میارم و جیغ میکشم و گریع میکنم ، باز روز بعد با خستگی تمام ، باز روز بعد با چشمای پر از اشک بیدار میشم ، بعد کلی گریع ، اشکامو پاک میکنم ، و با چشمای قرمز یع لبخند تلخ میزنم و روزو شروع میکنم ، با بی حالی با حستگی تموم ، و منتظرم کع شب بشع و اون روز تمام بشع ، روزک شروع میکنم
پشت اون غم بزرگ ، وانمود میکنم قوی ام ، محکمم ، در حالی کع از درون مثل یکع ادم شکستع ام کع تیکع هاش با کلی چسب بع هم وصل شدن ، کع هر لحظع بازم انگار میخواد بپاشع از هم ، وقتی خودم دستم رو روی شکستع ها میکشم زخمی میشع ، درد داره ، هر چع قدر هم بگذره اون شکسته ها ، اون ترک ها نمیرن ، فقط میتونم پنهانشون کنم ، و باز باز ، خودتو مقصر تموم کمال میدونی ، و خودت قاضی میشی و خودتو متهم میکنی توی دادگاه خودت ، واین چرخع هر روز ادامع داره ....
# دل نوشتع
# نویسنده : صنم
پشت اون غم بزرگ ، وانمود میکنم قوی ام ، محکمم ، در حالی کع از درون مثل یکع ادم شکستع ام کع تیکع هاش با کلی چسب بع هم وصل شدن ، کع هر لحظع بازم انگار میخواد بپاشع از هم ، وقتی خودم دستم رو روی شکستع ها میکشم زخمی میشع ، درد داره ، هر چع قدر هم بگذره اون شکسته ها ، اون ترک ها نمیرن ، فقط میتونم پنهانشون کنم ، و باز باز ، خودتو مقصر تموم کمال میدونی ، و خودت قاضی میشی و خودتو متهم میکنی توی دادگاه خودت ، واین چرخع هر روز ادامع داره ....
# دل نوشتع
# نویسنده : صنم