Forward from: ون مون .
من شكننده ترين حالتم رو نشونت نميدم كه تو بيشتر توش بريني. من ميذارمش تو دستات ببينم باهاش چيكار ميكني. چون ديگه اهميتي نداره. چون آخرين چيزي كه توان حملش رو دارم لاشه پرزخممه. چون بايد ببينم، واضحا ببينم تو براي اخرين چيزي كه منم چيكار ميكني. بهترين كار از نظرم روي دوش كشيدنشه. نزديكاي صبح ببرش سمت كرانه. بسوزونش. خوب بلدي. خاكسترشو بريز لابلاي شن ها.آب خودش راهش رو بلده. كم كم جمعم ميكنه.