📌علامه شيخ ربيع بن هادي عمير المدخلي:
پدرت، همانگونه که الله تبارک و تعالی به تو امر کرده است، باید به او نیکی کنی و به طرز نیکویی با او معاشرت نمایی:{ وَإِن جَـٰهَدَاكَ عَلَىٰۤ أَن تُشۡرِكَ بِی مَا لَیۡسَ لَكَ بِهِۦ عِلۡمࣱ فَلَا تُطِعۡهُمَاۖ وَصَاحِبۡهُمَا فِی ٱلدُّنۡیَا مَعۡرُوفࣰاۖ وَٱتَّبِعۡ سَبِیلَ مَنۡ أَنَابَ إِلَیَّۚ }
[و اگر آن دو تلاش کنند که تو چیزی را که به آن علم نداری شریک من قرار دهی پس از آنان اطاعت نکن و در دنیا با آنان به شایستگی رفتار کن و از راهکسی پیروی کن که -توبه کنان- به سوی من بازآمده است]
تو به او نیکی میکنی و در طاعت الله عزوجل از او اطاعت میکنی، در چیزی که معصیتی در آن نباشد، اما چنان چه تو را به معصیت یا بدعتی دستور داد《پس از مخلوق در معصیت -و نافرمانی شدن- خالق اطاعت نمیشود》
لذا دربارهی خروج -همراه جماعت تبلیغ- از او اطاعت نکن، منتها در مقابل او پافشاری نکنید و بر او تند نگیرید، بلکه باید با ملایمت و آهستگی باشد و بهانه هایی برای او میآوری تا از آن خلاصی پیدا کنی، مانند جوانی که او را برای یادگیری سحر فرستادند، پس راهبی را ملاقات کرد و از راهب خوشش آمد پس هر بار که از کنار آن راهب میگذشت سوالی از او میپرسید، تا اینکه راهب او را مطلع ساخت و گفت:
من تنها الله را میپرستم بدین ترتیب آن جوان پیش راهب میماند و رفتنش پیش کاهن را به تأخیر می انداخت، از این رو کاهن کسانی را نزد خانواده ی آن جوان فرستاد که بگویند، او در جلسات من حاضر نمیشود بعد آن جوان از این قضیه به راهب می گوید و راهب میگوید: وقتی کاهن به تو گفت کجا بودی، بگو پیش خانوادهام بودم، و وقتی خانوادهات گفتند: کجا بودی، به آنها بگو که پیش کاهن بودی...) تا آخر حدیث. پس شما برایش عذر میتراشید ،با توریه و نه دروغ صریح و آشکار، زیرا کنایهها در این خصوص نیاز است -بارك الله فيك.
پدرت، همانگونه که الله تبارک و تعالی به تو امر کرده است، باید به او نیکی کنی و به طرز نیکویی با او معاشرت نمایی:{ وَإِن جَـٰهَدَاكَ عَلَىٰۤ أَن تُشۡرِكَ بِی مَا لَیۡسَ لَكَ بِهِۦ عِلۡمࣱ فَلَا تُطِعۡهُمَاۖ وَصَاحِبۡهُمَا فِی ٱلدُّنۡیَا مَعۡرُوفࣰاۖ وَٱتَّبِعۡ سَبِیلَ مَنۡ أَنَابَ إِلَیَّۚ }
[و اگر آن دو تلاش کنند که تو چیزی را که به آن علم نداری شریک من قرار دهی پس از آنان اطاعت نکن و در دنیا با آنان به شایستگی رفتار کن و از راهکسی پیروی کن که -توبه کنان- به سوی من بازآمده است]
تو به او نیکی میکنی و در طاعت الله عزوجل از او اطاعت میکنی، در چیزی که معصیتی در آن نباشد، اما چنان چه تو را به معصیت یا بدعتی دستور داد《پس از مخلوق در معصیت -و نافرمانی شدن- خالق اطاعت نمیشود》
لذا دربارهی خروج -همراه جماعت تبلیغ- از او اطاعت نکن، منتها در مقابل او پافشاری نکنید و بر او تند نگیرید، بلکه باید با ملایمت و آهستگی باشد و بهانه هایی برای او میآوری تا از آن خلاصی پیدا کنی، مانند جوانی که او را برای یادگیری سحر فرستادند، پس راهبی را ملاقات کرد و از راهب خوشش آمد پس هر بار که از کنار آن راهب میگذشت سوالی از او میپرسید، تا اینکه راهب او را مطلع ساخت و گفت:
من تنها الله را میپرستم بدین ترتیب آن جوان پیش راهب میماند و رفتنش پیش کاهن را به تأخیر می انداخت، از این رو کاهن کسانی را نزد خانواده ی آن جوان فرستاد که بگویند، او در جلسات من حاضر نمیشود بعد آن جوان از این قضیه به راهب می گوید و راهب میگوید: وقتی کاهن به تو گفت کجا بودی، بگو پیش خانوادهام بودم، و وقتی خانوادهات گفتند: کجا بودی، به آنها بگو که پیش کاهن بودی...) تا آخر حدیث. پس شما برایش عذر میتراشید ،با توریه و نه دروغ صریح و آشکار، زیرا کنایهها در این خصوص نیاز است -بارك الله فيك.