Forward from: کتابخونه
جاوید مگسهای بیجانِ آخرِ فصل را توی هوا میگرفت و میبرد بیرون ولشان میکرد.
گفتم: «چرا نمیکشیشان و اینهمه به خودت زحمت میدهی؟!»
جاوید گفت: «خوشیمان را به رنج دیگران نمیخریم.»
📚 سال بلوا:
عباس معروفی
گفتم: «چرا نمیکشیشان و اینهمه به خودت زحمت میدهی؟!»
جاوید گفت: «خوشیمان را به رنج دیگران نمیخریم.»
📚 سال بلوا:
عباس معروفی