برای فرشته ترین گناهکارها
جانِمن
من راویه یه تیکه ی کوچیک از داستان اون دونفرم.
هر بوسهی مخفیانه و هر خنده و هر لحظهای که کنار هم بودن باعث میشد فکر کنم این دنیا واقعی نیست ، چطور بین این همه آدمِ مشکی و طوسی یه قطره سفید هست که با هر بوسهش اون آدمی که از هر مشکیای مشکیتره رو سفیدِ برفی میکنه؟
عشق واقعا معجزهی عجیبیه.
میتونم تصور کنم و آرزوی همچین عشقی رو تو سرم بگذرونم ،
جوری که قلب همدیگر و لمس میکنن و همرو میفهمن و بدونِ هیچ حرفی بهترین معاشقهای که امکان داره رو با چشماشون بین آدمایی که نباید از رابطه ی پنهانشون خبر داشته باشن میکنن و با لبخندی به منظوره جایه همیشگی منتظرمت به پایان میرسوننش.
داخل سیاهیِ شب که چشم ، چشم رو نمیبینه دختر مسیح گناهکار ترین برف رو میپرستید و
گناهکارترین برف ، پاک ترین دختری که وجود داشت رو در خفا میپرستید با اینکه دیگران فکر میکردند اون بی دینه ، اما دین اون قوی تر از هر دین و مذهبی بود .
دین اون عشق بی پایانش به دختره مسیح بود .
با اینکه هردوشون میدونستن همه اینو گناه میدونن بیاهمیت به دین و مذهبِ ساختگیه اونا تو تاریکیه شب همدیگر غرق عشق و لمسهای بیپایانشون میکردن.
چرا کسی بهشون نمیگه شما دونفر خیلی قشنگ و پرستیدنیاید؟ شاید چون کسی جز من نمیدونه ، البته اون دونفر و هیچکس دیگهای هم از وجودم خبری ندارن پس جای تعجبی نداره ، اما ناراحت کنندس که نمیتونم عشق این دونفر رو برای همه به نمایش بذارم .
مشکی ترین برف سفید و معصوم ترین رز وحشی
شما دونفر به گناهه خونین عشقتون آغشته شدید و این محبتی از طرف جهان هستی برای شماست ، به دوست داشتن هم ادامه بدید عزیز شده های من
از دور بعنوان مشاهدهگر شما دونفر رو میپرستم و آرزوی گناه آلود از پاکیام رو میبوسم.
جانِمن
من راویه یه تیکه ی کوچیک از داستان اون دونفرم.
هر بوسهی مخفیانه و هر خنده و هر لحظهای که کنار هم بودن باعث میشد فکر کنم این دنیا واقعی نیست ، چطور بین این همه آدمِ مشکی و طوسی یه قطره سفید هست که با هر بوسهش اون آدمی که از هر مشکیای مشکیتره رو سفیدِ برفی میکنه؟
عشق واقعا معجزهی عجیبیه.
میتونم تصور کنم و آرزوی همچین عشقی رو تو سرم بگذرونم ،
جوری که قلب همدیگر و لمس میکنن و همرو میفهمن و بدونِ هیچ حرفی بهترین معاشقهای که امکان داره رو با چشماشون بین آدمایی که نباید از رابطه ی پنهانشون خبر داشته باشن میکنن و با لبخندی به منظوره جایه همیشگی منتظرمت به پایان میرسوننش.
داخل سیاهیِ شب که چشم ، چشم رو نمیبینه دختر مسیح گناهکار ترین برف رو میپرستید و
گناهکارترین برف ، پاک ترین دختری که وجود داشت رو در خفا میپرستید با اینکه دیگران فکر میکردند اون بی دینه ، اما دین اون قوی تر از هر دین و مذهبی بود .
دین اون عشق بی پایانش به دختره مسیح بود .
با اینکه هردوشون میدونستن همه اینو گناه میدونن بیاهمیت به دین و مذهبِ ساختگیه اونا تو تاریکیه شب همدیگر غرق عشق و لمسهای بیپایانشون میکردن.
چرا کسی بهشون نمیگه شما دونفر خیلی قشنگ و پرستیدنیاید؟ شاید چون کسی جز من نمیدونه ، البته اون دونفر و هیچکس دیگهای هم از وجودم خبری ندارن پس جای تعجبی نداره ، اما ناراحت کنندس که نمیتونم عشق این دونفر رو برای همه به نمایش بذارم .
مشکی ترین برف سفید و معصوم ترین رز وحشی
شما دونفر به گناهه خونین عشقتون آغشته شدید و این محبتی از طرف جهان هستی برای شماست ، به دوست داشتن هم ادامه بدید عزیز شده های من
از دور بعنوان مشاهدهگر شما دونفر رو میپرستم و آرزوی گناه آلود از پاکیام رو میبوسم.