«عیبی نداشت اگر دوستم هم نمیداشتی، مگر چه میشد؟ همه چیز همان طور میماند. میگذاشتیم همان طور بماند. فقط مثل یک دوست با من حرف میزدی کنار هم خوش بودیم و میخندیدیم و شادمانه به چشم هم نگاه میکردیم و زندگی به همین منوال خوش خوشک میگذشت. حتی اگر عاشق آدم دیگری هم میشدی عیبی نداشت. تو با او خوش و خندان میرفتی و من از آن طرف خیابان نگاهتان میکردم.... همۀ اینها هیچ اهمیتی ندارد اگر او فقط یکبار دیگر چشمهایش را باز کند.»
-داستایوفسکی
-داستایوفسکی