«حاجی واشنگتن، نخستین ایرانی در آمریکا»
آیا میتوان انکار کرد که برای ما ایرانیها مسئلۀ «مواجهه با آمریکا» در نیم قرن گذشته تعیینکنندهترین مسئله بوده است؟ آیا میتوان عاملی را یافت که بیش از مسئلۀ «مواجهه با آمریکا» بر سرنوشت ایران معاصر تأثیر گذاشته باشد؟ برای همین است که هرقدر از هوشمندی و تیزبینی علی حاتمی بگوییم کم است! او «نخستین مواجهۀ یک ایرانی با آمریکا» را به تصویر کشید: «حاجی واشنگتن».
نام حاجی واشنگتن (۱۸۴۹ــ۱۹۳۷ میلادی؛ برابر با ۱۲۲۸ــ۱۳۱۶ شمسی) میرزا حسینقلیخان بود، ملقب به معتمدالوزاره و صدرالسلطنه. او پسر هفتم میرزا آقاخان نوری بود، همان دولتمرد قاجار که در برکناری و قتل امیرکبیر نقش داشت و خود پس از امیرکبیر صدراعظم شد. حسینقلیخان در جوانی جذب وزارت خارجۀ ایران شد و ابتدا با درجۀ «ژنرال کنسول» (سرکنسول) به هند رفت. درست در همان سالها آمریکا (معروف به «ینگۀ دنیا») به تازگی به ایران سفیر فرستاده بود. ساموئل بنجامین نخستین فرستادۀ آمریکا در ایران بود (سالهای ۱۸۸۳ تا ۱۸۸۵؛ برابر با ۱۲۶۲ تا ۱۲۶۴ شمسی). اما ایران هنوز در آمریکا سفیری نداشت. اسپنسر پرات که ۱۸۸۶ تا ۱۸۹۱ سفیر آمریکا در ایران بود، ناصرالدین شاه را ترغیب کرد سفیری به آمریکا بفرستد. شاه حسینقلیخان (حاجی واشنگتن) را برای این مأموریت انتخاب کرد و او پس از بازگشت از هند، در ۱۸۸۸ (۱۲۶۷ شمسی؛ ۱۳۰۵ قمری) به عنوان نخستین سفیر ایران، راهی واشنگتن شد.
حاجی سفارت ایران را در واشنگتن برپا کرد و با وزیر امور خارجه و همچنین با کلیولند، رئیسجمهوری آمریکا، دیدار کرد و نامهای از ناصرالدین شاه به او داد. شاه در این نامه از آمریکا کمک خواسته بود تا از ایران در برابر روسها و انگلیسیها حمایت کند. حاجی در مدتی که در آمریکا بود گزارشهای ارزشمندی از وضع سیاسی، اداری، نظامی و اقتصادی آمریکا به ایران فرستاد. ضمن اینکه نامههای او به صدراعظم و شاه نیز اهمیت و جذابیت فراوان دارد. در بسیاری منابع تصویر بدی از حاجی واشنگتن ترسیم شده است و برخی او را «دیوانه» میخواندند که مغرضانه به نظر میرسد. او فرد سادهای بود، اما نگاهی به همان نامههای او نشان میدهد سبکمغز نبود. اعمال عجیب و غریبی هم به او نسبت دادهاند که به نظر نادرست است، برای مثال میگویند او به مناسبت عید قربان در سفارت ایران گوسفندی قربانی کرده بود که این ماجرا جنجالی شده بود، در حالی که او اصلاً در عید قربان در واشنگتن نبود!
مأموریت حاجی یک سال بیشتر دوام نیاورد، گرچه او در نامۀ خود به صدراعظم اصرار میکرد یک سال زمان کمی برای انجام چنین مأموریتی است و زمان لازم است تا بتوان کار مفیدی کرد، ضمن اینکه چهار ماه از این یک سال هم به رفت و برگشت میگذشت. حاجی پس از بازگشت، مدتی وزیر فوائد عامه بود و بعد به سفارت ایران در بغداد رفت.
حاجی از دیدن آمریکا به شگفت آمده بود و حتا میگفت اسلام واقعی در آمریکاست: «اساس دین پیغمبر صل الله علیه و آله در ینگۀ دنیاست. آن چه خداوند و پیغمبر خواسته است اینجاست». این جمله شبیه همان جملۀ معروف سیدجمالالدین اسدآبادی است که گفته بود: «به غرب رفتم اسلام دیدم ولی مسلمان ندیدم و به مشرق برگشتم اسلام ندیدم، ولی مسلمان دیدم».
حاجی در نامه به صدراعظم ایران، امینالسلطان، میگوید دوستی با آمریکا «فوز عظیم» است و ملتمسانه میگوید اگر هم رابطه با دیگر کشورها را قطع کردید، رابطه با آمریکا را قطع نکنید. این بند جالب از نامۀ حاجی را بخوانید:
«بنده این مطلب را لابدم [= ناگزیرم] بنویسم هر خیالی هم که میکنید مختارید. تعریف از خودم نمیکنم بلکه عرض میکنم که هیچ نیستم، اما محض دولتخواهی عرض میکنم که اگر ملاحظۀ حرفه میکنید سفارت برلن و وینه [= وین] و لندن و پاریس را اگر موقوف میکنید بکنید و سفارت ینگۀ دنیا را موقوف نکنید و دوستی با این مملکت را فوز عظیم بشمارید. من بدم و به کار نمیخورم دیگر را بفرستید. از واشنگتن و سفارت این مملکت صرف نظر نکنید. بسیار جای افسوس است که تاکنون در همچه جایی آدم نداشتید و هر چه میخواستید از اینجا نخواستید و با اینها مراوده نکردید.» (پایان نقلقول)
در پستی دیگر، یکی از نامههای جالب حاجی را مرور خواهیم کرد. در فایل پیوست پیشنهاد میکنم فیلم سینمایی «حاجی واشنگتن»، ساختۀ درخشان علی حاتمی (۱۳۶۱) را ببینید. اگر برای دانلود و تماشای آن مشکل دارید، پیشتر این فیلم را در سه بخش با حجم کمتر در کانال منتشر کردهام که میتوانید آن را در این لینک بیابید:
https://t.me/tarikhandishi/897مهدی تدینی
#حاجی_واشنگتن، #فیلم_سینمایی، #علی_حاتمی، #آمریکا
@tarikhandishi