نیــمچـہ حـقــوقــخـوان⚖

کاش توی رابطه های فامیلی هم بلاک کردن بود!
مثلا میزدی طرفو از زندگیت بلاک میکردی که مجبور نشی تو روش بخندی اما قلبت ازش دلگیر و شکسته باشه :)

دقیقا همین حالا که نا امیدم اینو دیدم 😭
مجازیای قشنگِ من ❤️
شماها خیلی خوبید 😭

انصافا خوشمزه شده بود 😂

میدونید من از اینکه خونه ی کسی آشپزی کنم یا کار کنم خیلی خوشم نمیاد 🙊
حالا مثلا در حد کارای کوچولوی ظرف شستن و سفره انداختن و این چیزا باشه نه ها موردی نداره 🙄
ولی خب مثلا آشپزی رو به شدت بدم چون همیشه اینجور مواقع بدترین غذاها رو میپزم ☹️
خب خونه ی خودمون خیلی راحت ترم..
میدونم چی کار کنم و چی کار نکنم و چی بریزم تو غذا..
حالا تعریفم نمیخوام کنم اما دست پختم بد نیست و خوبه 😁
حالا امروز دیگه موندم تو رو در بایسی و یه ماکارونیِ خیلی افتضاح درست کردم 😒
حالا هنوز نخوردیما اما از قیافه ی غذا خودم خیلی بدم اومد 😒
حتما طعمشم شده مث قیافش 🤐
بعدا هم اگر ازدواج کردم سعی میکنم خونه ی مامانش یا خواهرش یا اینا کلا این کارا رو نکنم 😂

سلام قشنگای من 😍
الان نرسیدما 😬
ساعت ۷ تقریبا رسیدم خونه 😅
خب از امروز بخوام بگم اینکه آزمون رو نمیدونم چجوری و چی بود و اینا ☹️ یکم سخت بود یکم نبود 🤷🏻‍♀
خلاصه فاکتور بگیریم ازش 😬
از هفته ی پیش قرار گذاشتیم بعد آزمون با بریم بیرون ولی در مورد کجا رفتن تصمیم نداشتیم تا اینکه ستاره دربند رو پیشنهاد داد 😁
منم تا حالا نرفته بودم و گفتم اوکی 😅
چون حوزه هامون از هم دور بود و ستاره نزدیک تجریش بود منتظر موند تا من رسیدم بهش و بعدشم پیش به سوی صفاسیتی😬
خلاصه من واقعا عشق میکردم از این همه قشنگی و زیبایی 😍
هوا بارونی بود و مه آلود 😍
من پیشنهاد تله سیژ رو دادم 😁
نه خودم سوار شده بودم و نه ستاره 😁
خلاصه بعد از بیست دقیقه معطلی و تصمیم گیری و دو دل بودن، دل رو به دریا زدیم و بلیط گرفتیم 🙄
بماند که چقدر ترس داشتیم 🤦🏻‍♀
خلاصه رفتیم سوار شدیم و از اون اول که آقاهه هولمون داد من جیغ میزدم 😆
انقدر جیغ زدم که الان گلوم درد میکنه 😅
یک لحظه هم پایینو نگاه نمیکردم فقط مث میخ چسبیده بودم به اون صندلی و دستامو سفت گرفته بودم به دسته هاش و پاهامو سفت چسبونده بودم به پایه هاش 😑😆
خلاصه من هی جیغ و جیغ تا اینکه یهو یه صدای بلندی گفت "ژست بگیر" آقا منم دهنم اندازه غار باز تا دیدم داره عکس میگیره فقط دستامو اینجوری کردم ✌️🏻 😹
شیش تا عکس ازمون گرفت که من تو همش قیافم کج و کوله اس و ترسو 😹
ولی عالی بود 😬
بلیط برگشت نگرفتیم و تمامشو پیاده برگشتیم و چند ساعت پیاده بودیم 😍
و خیلی خیلی خیلی لذت بردم و واقعا اون منظره ها حالمو جا آورد ☺️😍
عکسا رو براتون میذارم ☺️

برسم خونه میام براتون از امروزم میگم قشنگای من ❤️

بچه ها؟
من الان متوجه شدم خیلیاتون اینو فور کردین 😭
قلبم براتون هری ریخت پایین ❤️😭
ماچ به کله هاتون 💋 به چشماتون 💋

شبایی که فرداش یه کار مهم توی زندگیم قراره انجام بدم که نتیجش خیلی برام نامشخصه تا صبح هزاران بار بیدار میشم،ساعتو چک میکنم،فکر میکنم،قلبم‌هری میریزه،خوابم میبره و دوباره نیم ساعت بعد همین پروسه تکرار میشه 🙁

الان که دیدم بچه ها اینو برام فور کردن واقعی اشکام دراومد 😭
انقدر که خوبید :)

میشه شما هم برام دعا کنید ؟
لطفا ..

حالم خوب نیست
دل درد اذیتم میکنه
بی حالم
و استرس زیاد
گریم میاد
بغض دارم
یکمم الان اشکام میاد
خدایا فقط تو میتونی کمکم کنی 😞
کمکم کن ..

و من بار دیگر عاشق ساناز شدم ☺️❤️

آب و هوای تهرانو به من میگید؟
فکر نکنید از گوگل و اینا سرچ نکردم اما سرچ کجا و چیزی که شما حس میکنید کجا..
میخوام ببینم چجور لباسایی بیارم؟

خداجونم
میدونم همیشه سر بزنگاه های زندگیم دقیقا روی لبه ی پرتگاه همیشه بغلم کردی و نذاشتی بیفتم..نذاشتی سقوط کنم..
الانم جز تو به هیچ چیزی امید ندارم..
خودت میدونی تو دلم چی هست و چی میخوام..
میدونم گاهی مجنوت ادواری میشم و بد خلقی میکنم ولی تو همیشه برام خدایی میکنی..
الانم ازت میخوام مثل همیشه،الان که روی لبه ی پرتگاهم،الان که بزنگاه زندگیمه،بازم برام خدایی کنی..
بنده ی ناخلف تو..
۷ آذر ۱۳۹۸
۰۰:۴۰

پاکش کردم چون کانالمو نمیخوام زشت کنم 🤪
یه آدم بی تربیتی بود که قشنگ فرهنگ خانوادگیشو نشون داد 😄

بعضی ها را نمیشود در مکان و زمان محدود کرد
بعضی ها متعلق به تمام زندگی ما هستند
متعلق به حال خوب ما
متعلق به خنده های از ته دل
بعضی ها عجیب بانی خوشبختی اند...❤️

بعضیا رو میخونی مثلا نوشتن امروز ۵۰ نفرم نرفتن و فلان!
اون همه آدمو با میکس ریخته بودن اونجا😁
در جوابشون باید گفت باشه عموجون تو که راست میگی 😏😛
خدایا! به تمامِ مخالفین،معاندین،همیشه معترضین در هررررر شرایطی چشم بصیرت عطا کن!الهی آمین 🤲🏻
اینم دعای آخر شبمون 🤭