مشق نیمه شب✍️


Channel's geo and language: not specified, not specified
Category: not specified


مشق نیمه شب
به قلم:محمد قائم مقامی

دارای مجوز رسمی از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی
شماره مجوز: ۲-۲-۶۱-۷۱۷۳۵۰-۱-۱
جهت ارتباط به آیدی زیر پیام بدهید 👇
@mashghgram

Related channels

Channel's geo and language
not specified, not specified
Category
not specified
Statistics
Posts filter


مشق نیمه شب
شماره ۲۷

در خيالم،در فكر آرزويي بودم كه آرزويش را برايت آرزو كردم
و احساس در پيچ و تاب گلوگاه دلم،محبوس ناتواني شده بود
و آن،وصال عشق ميان تو و من بود...
و شد آنچه که باید می شد
و خداوند در صحیح ترین زمان ممکن،مهر تو را بر دل من نهاد
و حال،من دور از تو و در خیال تو،بر اسب سرکش زمان،تازیانه می زنم
و مرگ با نبض تردید،ساعت ها بر پیکر افکار من گام بر می نهد...
تو مرا تعریف کن،این تفکر است یا تخیل؟
استدلالش چیست؟استقرائی یا استنتاجی؟


#محمد_قائم_مقامي


مشق نیمه شب
شماره ۲۶

من و حالی که دانی چیست نامش
حلالت باد اگر آیی سراغش
شب و روز و سحرگاهان زفکرم
گذر کرده ست چشمان سیاهش
دلم بی حال و یادم نیست حالش
بماند که چه کرد با من خیالش


#محمد_قائم_مقامي


مشق نیمه شب
شماره ۲۵

اغتشاشات زمانی آغاز شد که چشمان خبررسان من،لشگر موهای سیاهت را نظاره کرد...
همه چیز آرام بود،اما کودتای بعد از اغتشاشات درونی زمانی آغاز شد که چشم در چشمانم گره کردی و دوستت دارم را فریاد..
ارتش سنگی قلب من تاب مقاومت در برابر لشگر موهای سیاهت را نداشت.


#محمد_قائم_مقامي


مشق نیمه شب
شماره ۲۴

وقتی طناب پیوند تو با زندگی بریده شده،از من میخواهی آراسته باشم؟
یادگار من به روزگار چهره ای خسته است..خسته تر از آن چیزی که خسته نامیده می شود..
ریشه هایم خشک و ریش هایم بلند..
آراستگی دلیل می خواهد که من آن را ندارم..
بگذریم...
ابتدای انتهای یک بازنده،پیروزی خیالی کنون من است.


#محمد_قائم_مقامي


مشق نیمه شب
شماره ۲۳

بیا و بنما روی خوش چرخ فلک را
بیا و بنشان جای خیالم رخ خود را
بیا تا بستانی دل در دام مرا چون
دگر حالی ندارم که ستانم دل خود را
همه جان و جهان و دل پر جاه من اکنون
اسیر است بیا و بتکان خاک سرم را


#محمد_قائم_مقامي


مشق نیمه شب
شماره ۲۲

به دنیا آمدنت،اولین پاداش خدا به من بود و حضورت
بزرگترین آرزوی من در نزد خدا...
این پاداش در پشت یک آرزو پنهان بود و من،چه ظالمانه به درگاه خدا شکایت نبودنت را کردم و حال،...
از دنیا رفتنت بزرگترین جزای خدا به من بود و نبودنم
بزرگترین آرزوی من در نزد خدا...

به همین سادگی،یک آرزو تبدیل به حسرت شد


#محمد_قائم_مقامي


مشق نیمه شب
شماره ۲۱

هی! باتوام
این کالبد شکسته!
من هیچکس را جز تو ندارم
هر روز ساعت ها مقابل آینه نگاهت می کنم
تویی که درون منی و مرا می فهمی،بیرون من کسی مرا نمی فهمد،من فقط در دنیا خودم را دارم
خودم یعنی تو،تو یعنی خودم

دارایی ام از این دنیا کنون،یک جسم است که فقط راه می رود و کار می کند.


#محمد_قائم_مقامي


مشق نیمه شب
شماره ۲۰

رفتن تو برابر با قتل نفس در درون من بود
اما این،یک قتل ساده نبود...
تو با رفتنت مرا کشتی...

کسی که جایت را می گیرد،کشتی...
پدرم را...
مادرم را...
فرزندانم...
همه ی آنها را هم یا زخمی می کنی و یا خواهی کشت...
چرا؟
چون منی که بدون تو بود و برای تو،اکنون به دست تو کشته شد و با نبود روح در کالبد من،تمام عزیزانم زخمی و کشته می شوند... این را بدان:
اینک تو خطرناک ترین قاتل تاریخ عشق هستی...


#محمد_قائم_مقامي


مشق نیمه شب
شماره ۱۹

سخت تر از صخره ای هستم که برای ماندن،با زمین پیوند خورد.
من سخت نبودم..
کاسه ی صبرم لبریز شد و شد آنچه که نباید می شد...


#محمد_قائم_مقامي


مشق نیمه شب
شماره ۱۸

تو خیال می کنی که فراموش کردمت
من گمان می کنم دلت را جایی دگر گره زده ای
تو در توهمی و من در گمان،من در آتش و تو در فغان
فغان تو،فغان بودن یا نبودن است
گمان من،گمان بی تو مردن است
وای بر این زمان که من در آتش گمان،لحظه به لحظه می سوزم و صورتم را با یادت سرخ نگه میدارم


#محمد_قائم_مقامي


مشق نیمه شب
شماره ۱۷

در دعای سر سجاده بگو یا رب شکر
در دویدن پی نان باز بگو یا رب شکر
اگر از زخم زبان این و آن خسته شدی
بر غرورت وصله زن،باز بگو یا رب شکر
گر بدیدی آرزوهایت همه جان کنده اند
با قوای یاعلی باز بگو یا رب شکر
من که با مشق شبم نیمه شبی سرمستم
تو اگر داری دلی باز بگو یا رب شکر
شب و شام و شفق و شعر دل انگیز ربیع
تو که داری نفسی باز بگو یا رب شکر


#محمد_قائم_مقامي


مشق نیمه شب
شماره ۱۶

الف ب پ ت ت ت ت ...
و ساعت ها با خیال تو ادامه ی الفبا زندگی ام حرف ت بود
تو
تنهایی
ترانه
تابستان
و تاریخ اولین روز دیدارمان...
یادت باشد:
کاری کردی که تمام حروف الفبایم تا ابد “ت”بماند


#محمد_قائم_مقامي


مشق نیمه شب
شماره ۱۵

صحنه ی پایانی
«نور به آرامی می آید»
- یادت آمد؟
منم!...این منم!...
همانی که روزی پا به صحنه ی زندگی ات گذاشت تا نقش اول این نمایش باشد...
همانی که بر محور نگاهت روی صحنه بازی می کرد...
اما نتوانست بازی کند و در این صحنه،چه غریبانه،بازیگر عوض شد و تنها شدم و حالا،نه بازیگر جایگزین ماند و نه من...
و صحنه ات نزدیک به انتهاست...
دلم نه برای دلم،که برای دلت می سوزد
امیدوارم در شروع پرده دوم در سرای آخرت،بازیگر صحنه ات باشم...
«نور به آرامی می رود»
پایان


#محمد_قائم_مقامي


مشق نیمه شب
شماره ۱۴

من که در سوی هوای دل و دل دار دلم یک رنگم
در همان سو،به جهت های به غیری که زند ساز مخالف،سنگم
هرکه از راه رسید،خواست که مهری بکند،دل گذارد هوس گوشه نگاهی بکند
من که از حال و هوای دل خود باخبرم،با همان گوشه نگاه،یار و یارم نگرم


#محمد_قائم_مقامي


مشق نیمه شب
شماره ۱۳

نگهم دار!
نه با حال و هوا یا دم عشق
که به یک ذره نگاه تو دلم محتاج است
نگهم دار!
منم!...این منم!...من همانم که دمادم پی قد قامت یک جرعه نگاه،با دل و جان به پی ات رقص کنان می آیم.
در خزان دل خود،هوس دیدن روی مه تو باز مرا خواهد برد.
به کجا خواهد برد؟
چه زمان؟ درچه مکان؟
وای از این جور زمان...
نگهم دار !
همین!
نگهم دار...


#محمد_قائم_مقامي


مشق نیمه شب
شماره ۱۲

پرسه زدن در حوالی تاب موهایت آرامشی را به من عطا کرد که تمام طعم زندگی شیرین شد و من به سان یک ملکه،از شهد وجودت،به شیرینی رسیدم و کندوی زندگیمان از شهد وجود تو به موجودیت رسید...
عده ای نامدار بی نام در مسیر میان من و تو شکر پاشیده اند و گمان می برند که تو را با آن ها عوض می کنم،اما...

اما نمی دانند که برای وصال به حضرت عشق هیچ سهلی مانع وصول عشق از قاصد به مقصود نیست.
با خودم پیمان بستم که تا ابد،ساکن حوالی تاب موهایت باشم
اما...


#محمد_قائم_مقامي






مشق نیمه شب
#عکس_نوشته های مشق ۱ تا ۱۱
📝جهت #پست
📱سایز : ۴:۵
زمینه : #سفید
تم : دفترچه
نوشته : #محمد_قائم_مقامي



20 last posts shown.

918

subscribers
Channel statistics