خاطرات؛ بخش اول: «انقلابیگری دانش بنیان»
از صمیمیت و گرمی استقبالش می شود حدس زد که از دیپلمات های سابقه دار فرهنگی است. خیلی زود همدیگر را پیدا کردیم و از هرآنچه باید گفتیم. «اجْتَنِبُوا كَثيرًا مِنَ الظَّنّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنّ إِثْمٌ»؛ «إنَّ الظَّنَّ لا يُغْني مِنَ الْحَقّ شَيْئًا»؛ «لا تَقْفُ ما لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ»؛ «مسلمان واقعا باید به چه افتخار کند، وقتی براساس وهم و گمان عمل می کند؟». باورش این بود که کشورداری ما بیشتر، براساس ظن و گمان پیش می رود تا علم و یقین؛ و این وسط کلاه فرهنگی از همه بیشتر وسط معرکه است.
با پروژه ای تحقیقاتی وارد معاونت بین الملل وزارت ارشاد شده بود؛ قبل از ادغام؛ و پله های ترقی را بتدریج طی کرده بود. دفترش، بیشتر شبیه یک کتابخانه بود؛ با انبوهی از مجلات و اسناد که روی میزش تلنبار شده بود. معلوم بود حرف هایی برای گفتن دارد و بقول خودش «کو گوش شنوا؟!». سوالاتم را که پرسیدم؛ جرقه ای شد بر خرمن دغدغه ها و دلمشغولی هایش؛ عمری دراز در سازمان، در ترکیه و مصر و ... خدمت کرده بود و به اصطلاح فرهنگ چشیده بود و کمی نمانده به بازنشستگی اش، از خلاء «پژوهش های دانش بنیان» در سازمان 186 ملیاردی اش می گفت و مثال های مگو می زد. وزن کشی می کرد و حق را به «بیهوده کاری و اتلاف وقت» می داد.
سلفی های از جنس تکفیر را، 25 سال زودتر، قبل از آنکه منطقه را به تاراج ببرند، در ترکیه دیده بود و این پدیده را چیزی شبیه به «عثمانی گری تندرو» نامیده بود. می گفت آن زمان می شد کسانی را در میانشان پیدا کرد که هم کلام ما شوند؛ و این مطلب جدای از اسلام گرایانی مثل گروه توحید بود که تافته ای جدا بافته برایشان بودیم و البته با یک تفاوت فاحش؛ آنقدر که آن ها دنبال فهم ما بودند ما نبودیم؛ «اسلام گرایان ترکیه پرمطالعه ترین جریان در جهان اسلامند، اگر تیراژ کتاب در تهران آن زمان 3000 عدد بود، ولی در آنجا مثلا 10000 عدد بود. تمامی کتاب های شهید مطهری و دکتر شریعتی را بدون هماهنگی ترجمه کرده بودند؛ تنها بدلیل حس تشنگی که داشتند» و صد البته نیاز به دانش انقلابیگری و از همه مهمتر، برپایی حکومتی به قد و قواره حکومت اسلامی ایران.
گفتم یعنی خیلی زودتر از نقطه تماس در سوریه و عراق می توانستیم بفهمیم نقطه افتراق ما با جهادی ها همان نقطه ی اشتراک ماست؛ یعنی «حکومت اسلامی»؛ با وجود این، مجرایی برای پالایش این دانش و آینده نگری برای بهره گیری از این ظرفیت وجود نداشت و امروز هم وجود ندارد.
ادامه دارد ...
از صمیمیت و گرمی استقبالش می شود حدس زد که از دیپلمات های سابقه دار فرهنگی است. خیلی زود همدیگر را پیدا کردیم و از هرآنچه باید گفتیم. «اجْتَنِبُوا كَثيرًا مِنَ الظَّنّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنّ إِثْمٌ»؛ «إنَّ الظَّنَّ لا يُغْني مِنَ الْحَقّ شَيْئًا»؛ «لا تَقْفُ ما لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ»؛ «مسلمان واقعا باید به چه افتخار کند، وقتی براساس وهم و گمان عمل می کند؟». باورش این بود که کشورداری ما بیشتر، براساس ظن و گمان پیش می رود تا علم و یقین؛ و این وسط کلاه فرهنگی از همه بیشتر وسط معرکه است.
با پروژه ای تحقیقاتی وارد معاونت بین الملل وزارت ارشاد شده بود؛ قبل از ادغام؛ و پله های ترقی را بتدریج طی کرده بود. دفترش، بیشتر شبیه یک کتابخانه بود؛ با انبوهی از مجلات و اسناد که روی میزش تلنبار شده بود. معلوم بود حرف هایی برای گفتن دارد و بقول خودش «کو گوش شنوا؟!». سوالاتم را که پرسیدم؛ جرقه ای شد بر خرمن دغدغه ها و دلمشغولی هایش؛ عمری دراز در سازمان، در ترکیه و مصر و ... خدمت کرده بود و به اصطلاح فرهنگ چشیده بود و کمی نمانده به بازنشستگی اش، از خلاء «پژوهش های دانش بنیان» در سازمان 186 ملیاردی اش می گفت و مثال های مگو می زد. وزن کشی می کرد و حق را به «بیهوده کاری و اتلاف وقت» می داد.
سلفی های از جنس تکفیر را، 25 سال زودتر، قبل از آنکه منطقه را به تاراج ببرند، در ترکیه دیده بود و این پدیده را چیزی شبیه به «عثمانی گری تندرو» نامیده بود. می گفت آن زمان می شد کسانی را در میانشان پیدا کرد که هم کلام ما شوند؛ و این مطلب جدای از اسلام گرایانی مثل گروه توحید بود که تافته ای جدا بافته برایشان بودیم و البته با یک تفاوت فاحش؛ آنقدر که آن ها دنبال فهم ما بودند ما نبودیم؛ «اسلام گرایان ترکیه پرمطالعه ترین جریان در جهان اسلامند، اگر تیراژ کتاب در تهران آن زمان 3000 عدد بود، ولی در آنجا مثلا 10000 عدد بود. تمامی کتاب های شهید مطهری و دکتر شریعتی را بدون هماهنگی ترجمه کرده بودند؛ تنها بدلیل حس تشنگی که داشتند» و صد البته نیاز به دانش انقلابیگری و از همه مهمتر، برپایی حکومتی به قد و قواره حکومت اسلامی ایران.
گفتم یعنی خیلی زودتر از نقطه تماس در سوریه و عراق می توانستیم بفهمیم نقطه افتراق ما با جهادی ها همان نقطه ی اشتراک ماست؛ یعنی «حکومت اسلامی»؛ با وجود این، مجرایی برای پالایش این دانش و آینده نگری برای بهره گیری از این ظرفیت وجود نداشت و امروز هم وجود ندارد.
ادامه دارد ...