[青い月]


Channel's geo and language: not specified, not specified
Category: not specified


𝘕𝘰𝘵𝘩𝘪𝘯𝘨 𝘨𝘰𝘯𝘯𝘢 𝘩𝘢𝘱𝘱𝘦𝘯𝘴 𝘩𝘦𝘳𝘦
𝘞𝘦𝘭𝘤𝘰𝘮𝘦 𝘵𝘰 𝘮𝘺 𝘓𝘰𝘯𝘦𝘭𝘺 𝘎𝘳𝘦𝘺 𝘸𝘰𝘳𝘭𝘥
~𝘓𝘦𝘵'𝘴 𝘣𝘦 𝘍𝘙𝘌𝘌~
https://t.me/BiChatBot?start=sc-417240-FwcvYJe

Related channels

Channel's geo and language
not specified, not specified
Statistics
Posts filter


حرف میزد و حرف میزد و من تنها کاری که میتونستم در مقابل دردی که داشت تحمل میکرد بکنم سکوت بود.
انقدر عمیق بود دردش که همراه باهاش اشک‌هام براش جاری شدن
سه ماه گذشته هنوز نتونسته مشکیش رو در بیاره. که اگر یکم سر پا بود برای وجود این آدم بود و الان که رفت دیگه پاهاش جونی نداره
و من فقط میتونستم براش شنونده باشم..


امروز یک روز پر از فراز و نشیب تجربه کردم
هم یک خنده‌ی از ته دلی که مدت‌ها بود اینطوری نخندیده بودم
هم گریه‌‌ای که از درد درونم میومد و نمیتونستم جلوش رو بگیرم
نمیدونم چقدر طول کشید چند ساعت مشغول حرف زدن شدیم، سخت بود گفتن همه‌شون برام ولی حداقل فهمیدم که چراغ راهنمای واقعی زندگیم کجا روشنه.


چانگکیون(آی‌ام) یه چیز خوشگلی میگه.
میگه "آدمی نیستم که دنبال خوشحالی بگردم یا برای رسیدن بهش تلاش کنم، ترجیح میدم اینجور احساسات خودشون به صورت طبیعی بیان، و میگه همینکه یه زمانی خوشحالی و این خوشحالی میاد و میره برام جذابه، اگر بخواین به دستش بیارین هیچوقت موفق نمیشین ولی اگر منتظر بمونید خوشحالی خودش میاد، اون بهترین خوشحالی‌ایه که میتونید داشته باشید"
راست میگه، من یه زمانی خیلی دنبال خوشحالی میگشتم.. یعنی هر کار ممکنی و به هیچی نمیرسیدم
ولی وقتی ولش‌ کردم و گذاشتم خودش اتفاق بیوفته لذت‌‌بخش تر بود، انگار بیشتر اتفاق میوفتاد. حس میکنم روال زندگیم رو بذارم رو این حرف دیگه


Forward from: Her cemetery.
دلم می‌خواد یه پاک کن بردارم و خودم رو از زندگی تک تک اطرافیانم پاک کنم.


لذت‌بخش‌ترین پارت از روز برای من شب بخیر گفتن به بقیه و آرزوی خوب خوابیدن براشونه.


من همیشه منتظر ۲۱ سالگیم بودم، همیشه یه سن رویایی بود برام که فکر میکردم خاصه
الان که دارم ماه‌ آخرش رو میگذرونم تا الان برام هیچ چیزی نداشته
خالی و پر از دره مواجه شدن با چالش‌های روحی…
تنها نقطه‌ی روشن و جدیدش آشنایی با مانستا بوده، بعضاً میگم چقدر عجیب که یک انسان بگه بهترین اتفاق توی ۲۱ سالگیش همچین چیزیه، ولی خب این هم زندگیِ منه و همین که این اتفاق افتاده خوشحالم میکنه هر چقدر که از بیرون جور دیگه‌ای به نظر برسه یا بابتش مسخره شم
باعث میشه که هنوز شور رو تو وجودم ببینم.


چند شبه که قبل از خواب این دوتا ویدیو رو میبینم و سلول سلول وجودم پر از دوستداشتن و آرامش میشه.




کاش میتونستم برای یک روز هم که شده خودمو دوست داشته باشم، هیچ چیز جالب و دوستداشنی‌ای درباره‌ی من وجود نداره.


اگر این پوسته رو بشکونی پشتش پر خستگی، ناامیدی و سیاهیه..


ارتباط با آدم‌ها در نهایت انرژیمو میگیره..


یه جایی میون "از همه‌ی آدم‌ها و ارتباطات جهان متنفرم" و "دلم میخواد با آدم‌های جدید ارتباط برقرار کنم" گیر کردم


.


Forward from: Prelude to a Dream
فقط اون لحظه که با خودت میگی کاش فلان چیز رو نمیفهمیدم،کاش نمیگفت،کاش اصلا هیچوقت نمیدونستمش.اون لحظه از مزخرف‌ترین زمان هاست برام.


داستان تکراری هر سال همین موقع‌ها-




صدای جین از بهشت میاد






اگر قرار نبود امروز بسته تحویل بگیرم میرفتم دنبال حنا میرفتیم تئاتر شهر
خدایا دلم بیرون میخواد-

20 last posts shown.

17

subscribers
Channel statistics